شاید پشت پارک، مدرسه یا مهدکودکی هست که فوج فوج دختربچه از داخل پارک خود را به خیابان میرساندند، بعضی ها با مادرشان و بعضی ها تنها یا دست در دست یکدیگر. دخترک مثل همیشه عاشقانه با چشم دنبال بچه ای میگشت که یادآور کودکی خودش باشد، از همان فاصله دور میتوانست عاشق دخترکوچولویی شود که در یک حرکت مقنعه سفیدش را از روی سرش کَند، موهای خرماییش دل آدم را به رعشه درمیاورد، آرام آرام دکمه های مانتوی صورتی رنگش باز میشدند لابد زیر مانتو لباس گرمی پوشیده بود، چون اکثر دوستاش سویشرت به تن داشتند، نزدیکتر که شد چشم های تیله دخترک محو تماشای قهوه ایه دوست داشتنی چشم های همزاد کوچکش شد.
هر سال شب تولد بابا به داداش ها با این مضمون پیام میدم: فردا تولد باباست، یادت نره تبریک بگی.
# مثل امشبمون.
الان بیرونم، تا برسم خونه استرس خواهم کشید.
پ.ن: 18:38 دم در خونه، نون هم خریدم.
بعد از چند روز خستگی خیلی چسبید، حتی به قرمز شدن نوک دماغ هم میارزید. دستات رو بچپونی تو جیب بارانی و خیابون رو در حد دویدن قدم بزنی و هی حواست باشه که کفشت رو آسفالت و موازییک های کنار خیابون سر نخوره.
+ بودن پریسا هم شد تکمیل کننده حس های خوبم.
بهش میگم:
من: نمیدونستم اینقدر دوستت دارم.
او: خلایق هر چه لایق، متاسفم برات یعنی ته دوست داشتنت منم؟؟ خیلی کج سلیقه ای.
جاده اهر-تبریز
امروز بشدت خسته شدم، از اون خستگی های دوست داشتنی. تو این فکر بودم که یا خدا کی حوصله داره کلی لباس اتو کنه، کی حوصله داره فردا پاشه بره دانشگاه. یهو استاد جان زنگ زد.
ایشان: پری جان دخترم، برا پنجشنبه متن هات رو آماده کردی؟؟ چهارشنبه میبینمت.
من: فردا نیام یعنی؟؟ دو آذر چهارشنبه نیست؟؟
ایشان: بگو ببینم خبریه؟؟ حواست نیستااا [میخندد، بلند میخندد]
+ صبح هم برا یه چیزی تاریخ میزدم، نوشتم: 96/9/29
+ عصر هم بجای اسم یه بنده خدایی، اسم یه بلاگر رو گفتم.
++ وغیره ها رو هم نمیگم بلکه یکم حفظ آبرو شه.
گفت: یکی از مهارت ها و یکی از ضعف هام رو بگو.
# همینقدر بی ملاحظه
همه چی میخواد دست به دست هم بده و من سرما بخورم ولی دارم مقاومت میکنم. سشووارم پریروز سوخته، موهام خیسه، گاز هم به لطف همسایه پوکید.
داغان رانندگی میکنی حواست رو جمع کن خب، با حوله رو موهام ورمیرفتم که یهو یه صدای مهیبی اومد، فکر کردم خدایی نکرده ماشین چپ کرد، صدا ادامه داشت. از شانس خوبم بخاطر اینکه سرما نخورم لباس مناسب پوشیده بودم، زود پریدم بیرون، بله همسایه با ماشین سنگین(اسمش رو نمیدونم) داشته از تو کوچه رد میشده، گوشه ماشین گرفته به لوله گاز خونه ما، با هول و ولا شماره 194 رو گرفتم الان صداش رو خفه کردن ببینیم چه میکنن.
اه از همسایه هم شانس نیاوردیما، یعنی سرما بخورم صدام بگیره میزنم میپوکونمشون. :|
طفلی هم وطن های زلزله زده. :||