"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان
اهل شعر نیستم. بیشتر نثر میخونم تا شعر. امروز دلم هوای شهریار کرد , با اینکه اگر کمی حوصله ب خرج میدادم حداقل یک کتاب از شهریار پیدا میکردم. ولی تنبل بودن, خوندن تو فضای مجازی رو پیشنهاد داد ...
"پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نــواهــای جـــرس گاهـــی به فـــریادم بــرس
کیــــن ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری
کـــام درویشـــــان نداده خـدمت پیران چه سود
پیــــر را گــــو شــهریار از شبروان است ای پری"
موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۹:۴۵

دیدین ی وقتایی, کلی حرف و ایده تو ذهن جمع شده. ولی نمیشه بیان کرد. یا شایدم نمیتونیم بیان کنیم. یا نمیخاییم بیان کنیم. یا نحوه بیانش سخته. یا هم میتونیم هم میخاییم هم راحته ولی نمیشه , حتی بی دلیل نمیشه ... "دقیقا من تو این حالتم"

احساس سطحی بودن دارم . چ تو حرف چ تو نوشتن چ تو رفتار .. نمیدونم شاید بقول دوستم مبهم تر شدم و فقط برعکس فک میکنم .

کسی راهی برای خلاصی از گیج بودن داره ؟؟

+ قهوه داغ چشمان زاغ .. نگاه براق آتش اجاق .. و سردی ییلاق  "یاد چرند گویی بخیر" :))

۱۰ نظر موافقين ۶ مخالفين ۰ ۱۶ مهر ۹۵ ، ۱۱:۳۰

امام حسین(ع):

لا یَکمُلُ العَقلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الحَقِّ

عقل، جز با پیروى از حق، کامل نمیشود..


" باز محرم , باز حس و حال حسینی شدن و در کنارش خدایی شدن. عجب حس های نابی , چقد نابتر و دلچسبتر میشود تداوم حسینی بودن. "

۱۱ نظر موافقين ۷ مخالفين ۰ ۱۲ مهر ۹۵ ، ۱۱:۵۵

گفت: حوصله نمیخاد . انگیزه میخاد . باقی بهانه است .....

۱۲ نظر موافقين ۷ مخالفين ۰ ۱۰ مهر ۹۵ ، ۱۴:۵۲
دیشب ضرب المثل میخوندم تا رسیدم به :

" Even a clock that does not work is right twice a day "
همون لحظه سرمو چرخوندم . ساعت اتاق همچنان : ی ربع مونده ب پنج . ساعتی ک چند ماهه باتریش تموم شده. منم قصد تعویض باتری ندارم. و رو ی زمان مشخص تنظیمش کردم...
۱۴ نظر موافقين ۶ مخالفين ۰ ۰۸ مهر ۹۵ ، ۱۶:۴۵
به پای چوبی من تبر زده نگاه تو 
من نمیتونم برم اما تو هی میگی برو
به صدای من کمی گوش بده 
دل به این خسته خاموش بده
ببین از چی میخونم برای تو 
ای همه هستی من فدای تو
........................................................................................
چاوشی میخونه, با کله میره تو گوشیش, یهو این عکس رو نشونم میده . میگه : خوبه ؟؟

ولی من اینو ترجیح میدم :)

۱۳ نظر موافقين ۴ مخالفين ۰ ۰۷ مهر ۹۵ ، ۰۰:۰۰

حافظه خوبی ندارم . تصویر بهتر از اسامی یادم میمونه و اعداد بهتر از این دو . حتی سر جلسه امتحانا , جواب سوالا بصورت تصویر ثبت شده جلو چشام میان , اونم بصورت مفهومی نه کلمه ب کلمه . ولی تحلیل کردن رو دوس دارم . رو خیلی چیزای جزئی دقیق میشم . خیلی چیزام برام مهم نیستن . مثلا ب تیکه پروندن و اینجور چیزا زیاد اهمیت نمیدم . اهل رو در رو کردن و باید ته این حرفو دربیارم نیستم . اینکه اعصابم بهم بریزه ک دیدی فلانی کلاس گذاش برام , چ خودشو میگیره نیستم . چون اینا اصن برام مهم نیستن ...... ولی . اصن ی حرفی

داری با ی آدمی ک جای باباته حرف میزنی , اینقد سرشو پایین میندازه , در و دیوار رو نگاه میکنه . تو هر حرفش از کلمه خواهرم شما .. استقاده میکنه . و اینقد ادا و اصول درمیاره , حق بدید ک حرص آدم درآد . ی نگاه ب خودت میندازی , میبینی نه آرایش شبیه گودزیلا شده و لب و لوچه و چشم از حدقه بیرون زده ای داری ک با نگا بهش حالش بهم بخوره . نه لباس اعجوبه و عجیب غریب . واقعا حس بدی به آدم دست میده ..... (البته میدونم با حرف نمیشه اونچه ک دید رو تصویرسازی کرد.)

شایدم برا من نامانوسه :)

۱۶ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۳:۳۵

من: تو عمرم غذا نسوزندم. [آیکن ب خود بالیدن لطفا]

او: راستی , تو عمرت چند بار آشپزی کردی ؟؟

من: :|

او: :)))))

ایشان: :))))))

من: بی مزه ها ..

۱۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۵ مهر ۹۵ ، ۱۸:۴۰

خدایاشکرت ....... روز خیلی خوبیه خیلی .....

صبح 6 بیداری .. بیمارستان .. دانشگاه (فقط 30 دقیقه) .. نهار مهمون , خونه دوست بابا .. 17:30 خونه ..

(وسطای این پنج مورد , اندازه حیوان نجیبی ب اسم اسب , انرژی صرف کردم و کلی جا سر زدم. چند نفر دیدم)

اول صبح نم نم بارون رو زمین نشسته بود . هوا مه آلود بود . از ماشین پیاده شدنی دندونام رو هم میافتادن , صدای قرچ قروچ میدادن . سر ظهر گرما خفه میکرد . عصر خنک :))

تلافی دیروز دراومد . خسته ام شدیدااااااااااا .. ولی خستگی ای بود ک چسبید , روز رو برنامه ایه ..

خیلی بی ربط طور یاد ی آهنگ قدیمی افتادم . راستش دقیق یادم نبودا . ولی میدونستم چیه :))))

"خسته ام من خسته ام من
مثل مرغ بال و پر شکسته ام من
خسته از دست غریبه
خسته از هر آشنایم
خسته از جور زمانه
خسته از خلق خدایم
خسته ام من خسته ام من
مثل مرغ بال و پر شکسته ام من
سالها کنج قفس نشسته ام من"

......................................................................................................

اینجا تحت هر شرایطی پا برجا میمونه . حتی اگه ی روزی برسه ک سالی دوبار بهش سر بزنم . کامنت دونی همیشه فعاله .

+ لطفا امشب از ته ته دل دعا کنید همه رو , منم اون وسط مسطا یاد کنید ... مرسی مرسی

۱۵ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۹:۲۵

1. من یعنی کسی ک , سر تعداد پیرهن هایی ک قراره برا داداشش اتو بکشه , چونه میزنه ..

2. مهر یعنی خوابیدن , قبل 2 بامداد ..

3. پاییز یعنی غروباش میون همه قهقه ها , دلت بگیره ..

4. بابا یعنی کسی ک , بین سه تا مدرسه ای ک دعوتش کردن برا ب صدا درآوردن زنگ مدرسه , اد همون مدرسه دخترانه ای ک دبیرستان اونجا بودم رو بره . با اون مدیری ک زمان ما معاون بود و همش باهام مشکل داشت ..

5. صبح 7 بیدار شدن یعنی , دست و صورت ششستن , مسواک زدن تو حیاط . همراهش آب بازی . مهم تر از همه اشتها داشتن برا اینکه مث آدم صبحونه بخوری ..

6. برادر یعنی کسی ک , سر صبح یک لیتر ادکلن رو خودش خالی میکنه . افراد گیج خواب خانواده رو گیج تر میکنه . بوی تندش پدر معده خالی بندگان خدا رو درمیاره ..

7. خواهر یعنی کسی ک , تو خوابم فکر تیپ همه اس . با موهای ژولیده , چشای پف کرده. مراقبه کت بابا خوشگل ب تنش نشسته باشه . حالا وسواسش برا تیپ خودش بماند .. 

8. مامان یعنی کسی ک , لقمه ب دست دنبال همه میدوه ..

9. تلویزیون یعنی , از اول صبح نوستالژی بازی با مدرسه ..

و همچنان من , مث همیشه بیکارتر از همه .....


۱۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۳ مهر ۹۵ ، ۰۹:۵۰