"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

!


۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۶

       ای شب از رویای تو رنگین شده
   سینه از عطر توام سنگین شده
ای بروی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک

..

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۵

همه رو برق میگیره منو فانوس ...

باید اول ارزشیابی اساتید رو پر کنیم تا بتونیم نمره امونو ببینیم ک ثبت نمیشه و خطا میده از دیشب امور دانشجوییمون هر چقد راهنماییم کرد ک شاید بتونم حلش کنم نشد تابلوه ک مشکل از طرف آموزش هست گف فردا میگم آموزش حل کنه :(

من اصلا با این ارزشیابی اساتید مخالفم شش ترمه من نخوندم چی پرسیدن اینقد زیاده فقط الکی تیک میزنم ثبت شه تموم شه از بس زیاده آدم تا پرش کنه کمر درد میگیره ..

۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۱ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۰۰

ترس: اوصولا ناخودآگاه توی دل آدم خالی میشه و ی نگرانی ذهن آدمو فرامیگیره من تو جایی کوهستانی زندگی میکنم ولی بجز یک بار نشده نوک کوهی برم حتی کوه پشت خونه امون هر چه نقطه تیزتر و بلندتر کوه نزدیک تر میشم دلم میلرزه حس میکنم قراره بیافتم پایین و جان ب جان آفرین تسلیم کنم "ترس از ارتفاع" ... یک بار هم پارک آبی تبریز دلو زدم ب دریا و ارتفاع و آب رو باهم تجربه کردم هیجان خوبی بود انرژی های اضافیم تا حدودی تخلیه شد ...

بعضی وقتا ی حرفایی رو نمیزنیم یا ی رفتاری رو حذف میکنیم فقط بخاطر ترس از ناراحت کردن ...

حتی ترس از ناراحت شدن هم داریم مثلا بخاییم ب کسی زنگ بزنیم یا ی چیزی رو بخونیم یا ببینیم بخاطر اینکه شاید ناراحت شیم کنسلش میکنیم ...

دلم گرفته .. جدیدا ترس از دل گرفتگی هم پیدا کردم چون اینجور مواقع تمرکز کافی ندارم یکم زودرنج میشم و شاید واکنشم نسبت ب اطرافم یکم نرمال بودنشو از دست میده .

+ دعام کنید خیلی خیلی بخصوص واسه ی اواخر همین ماه ... امیدوارم اولین پست ماه بعدم عنوانش این باشه "ی خبر خوب"

من عاشق یک موجود فرشته مانندی ام به اسم پدر ....

احساسات و رفتار دخترانه خودمو دوس دارم دخترا لطیف ان ولی با این حال میتونن خیلی بی رحم باشن ی دختر میتونه خیلی صریح باشه ولی با حالات متفاوت و با شرایط متفاوت .......

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۰

امتحان 10 واحد از درسام همین الان تموم شد انتظار داشتم خیلی بهتر بتونم بخونم من ی عادتی دارم تو عمرم واسه امتحان درس عمومی نمیخونم دیروز بعد توانبخشی یکم استراحت کردم عصر با مهدیه رفتیم بیرون آش رشته و غذا واسه افطار خریدیم آوردیم خوابگاه باز شب یکم استراحت کردیم ک مثلا تا ساعت 3 بخونیم من نتونستم بخوابم مهدیه مثل فرشته ها خوابیده بود سردرد داشتم نتونستم درس بخونم صبح حس بیدار شدن نداشتم لای جزوه رو هم باز نکردم فقط 9 آماده شدم 10 هم رفتم سرجلسه فک کنم 19 شم :)

+یکم بعد داداشم میاد دنبالم بریم خونه .

بعد امتحان حفاظت پیام اومده واسم:

- سلام خوبین امتحان نجوریدی؟

+ ممنون خوب بود.

- بازم 20 دا مثل همیشه؟

+ فک نکنم احتمالا بالای 17 . اینقدا هم زرنگ و درس خون نیستم.

- آره بابا ما ک نمیشناسیمت!!!!!

من الان خودم تو شوکم انگار همیشه معدلم 20 بوده .......

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۱۰

آبجیم تو نت گم شده بود داشت مصاحبه هایی ک گویا با افراد مشهور یا موفق شده بود رو میخوند سوال آخر ک از همشون پرسیده بودن" چی رو ازتون بگیرن زندگی براتون تموم میشه" و یکی گفته بود آبرو یکی وجدان یکی ثروت و ... بنظرش جالب اومده یهو ب من گفت:

+ پری ی سوال ازت بپرسم؟؟

من: جانم بپرس.

+ حالا تو نظرتو بگو چی رو ازت بگیرن زندگی برات تموم میشه ؟؟

من: سوال خوبی پرسیدی .

+ پس بگو دا .

من(با ی حالت متفکر): کرم مرطوب کننده دست.

+ نمیدونم چرا ناراحت شد و گفت مسخره .


++ آفرین ب والیبالمون.

*بعدا نوشت: فردا نبرد منو امتحانام شروع میشه دعا کنید بتونم از بخش بزرگی از انرژیم استفاده کنم و بتونم نتیجه مطلوبی بگیرم ..

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۷

طرف دانشجوی ترم یکه یا اصن هنر کرده باشه ترم دو هست در واقع هنوز 20 یا 40 واحد درس پاس نکرده اگه چن واحدم پاس کرده باشه عمومی و دروس پایه بوده درواقع در حد تخصصی تو بطن رشته اش وارد نشده کار و اینام حالا بعد اتمام درسش قراره بهش فک کنه حالا تصویر پروفایل تلگرامش هم اینه

آقای پروفسور توفیق موسیوند مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان اینقد اعتماد ب نفس ندارن ک اینا دارن .


۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۰۳

بعد اذان خواب ... 7:30 بیداری ... نیم ساعت نشتن تو حیاط ... صبحونه ... درس ... نت ... درس ... مهمون ... نهار ... درس ... تماشای والیبال ... درس ... والیبال ... میوه خوردن ... درس ... اتو کردن لباسای داداشی ... چای ... بدرقه همه ... منو مامان تنها (یکم باهاش حرف زدم) ... میوه ... درس ... آشپزی ... نت ... درس ... مهدیه زنگ زد 20 دیقه حرف زدیم(90 درصد اون حرف زد) ...خوردن تنقلات ... همچنان آشپزی ... نت ... شام ... تلویزیون ... درس ... نت ... چای ... فکر کردن ... 2:15 لالا.


کلا این وسط صحبتم میکردما با مامانم و زنداداشم ک ی ساعت ب ی ساعت میومد خونه ما :)

یک روز بدون دستاورد آنچنان مهم :)

+توصیه میکنم شماها مفید باشید کاراتون مفید باشه 24 ساعت کم نیست یک روز از زندگیامونه ک الان برا من جمعش شده 22 سال ب همین راحتی ب همین خوشمزگی ........

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۳:۴۵

سحرخیز باش تا کامروا باشی ...........

بعد مدتها ساعت 7:30 بیدار شدم عالیه ......

صدای پرنده هایی ک بین درختای حیاط لونه کردن باد ملایم سحر با ی صبحونه ک خودم آماده اش کردم حسابی حالمو خوب میکنه و نوید ی روز پرانرژی رو میده :)

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۱۰:۴۴

خیلی بده که قصدت ناراحت کردن و حرص کسی رو درآوردن نباشه ولی اینطوری تلقی شه :( 

دل آدما باید یاد بگیره ک بی خود هوای یه چیزایی رو نکنه چون فقط اعصاب خوردیش میمونه واسه خودش :)

لجبازی ...... چرا واقعا ؟؟ باید تمرین کنم یکم بزرگ شم ..

من همیشه ب اطرافیانم حق دفاع از خودشونو میدم ولی اغلب ب جای قانع کردن توجیه میکنن ولی هیچ وقت یا اگه خوشبینانه تر نگاه کنم اکثر مواقع به خودم حق دفاع داده نمیشه اگه مثلا هم بدن حرفام ب پای توجیه نوشته میشه پس کلا بیخیال میشم و سعی میکنم کارام مبهم نباشه ک نیاز ب توضیح داشته باشه .........

+سادگی عین زیباییه ولی بعضی وقتا بیش از حد ک میشه قوه خلاقیت آدمم کور میکنه .....


حافظ همین الان گف:

فتوی پیرمغان دارم و قولیست قدیم                       که حرامست می آنجا که نه یارست ندیم

(فتوا وار پیرمغاندان بودا بیر سئوزدو قدیم                او کسه باده حرامدیرکی یاری یوخدو ندیم)

چاک خواهم زدن این دلق ریائی چکنم                  روح را صحبت ناجنس عذابیست الیم

(بو ریا خرقه سینی نئیله ییم آخیر جیرارام             روحه ناجنس آدامین بحثی عذابیدیر الیم)


_ مزخرفتر از سردرد بازم سردرده .

۳ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۲ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۴۲