"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۱۹ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

وقتهای تنهایی من هیجان انگیز یا خاص نیست , شب ها که مسلما تنها نیستم حتی یک شب مگر اینکه خوابگاه باشم در اینصورت هم ترجیح میدهم موقع خواب یکی رو بیارم اتاقم ....

تنهایی هام بیشتر به فکر کردن و آهنگ گوش دادن میگذرد , شاید تلویزیونی هم روشن کنم و کانالی جا به جا , لباس پوشیدنم مناسبتر از همیشه میشود در حدی که ست ورزشی با ساق بلند است بعضا , قلم و دفتر و خط خطی کردنش هم در دل تنهایی آرامش دهنده است , تنها زمانی که به آشپزی علاقه مند میشوم همان موقع تنهایی است , برای خودم قهوه درست میکنم , قرآن میخوانم آن هم با معنی فارسی , اوصولا آرامترین من صبورترین من زمان تنهایی خودش را نشان میدهد ...

و اما تنها نبودن هایم :

نتیجه را اول میگویم و بعد برمیگردم به آغاز : فقط دیوار راست را بالا نمیرم , آن هم شاید بخاطر ترس از ارتفاع باشد :)

تقریبا بی پروا و صریح میشم , به قول خانواده وقتی صدام تو خونه نپیچه انگار که همه چیزی کم دارند ولی امان از بودنم , در هر صورت اذیت میکنم چه بودنم چه نبودم , قابل پیش بینی نیستم بعضی وقتا حتی برای خودم ...

حوصله توضیح بیشتر ندارم :)

فقط ختم کلام : زندگی بدون "من" بی معنی است :) -----> میتونید جدی بگیرید :)


۹ نظر موافقين ۶ مخالفين ۰ ۱۸ آذر ۹۵ ، ۱۷:۰۶

دلم برا کامنت گذاشتن تنگ شده :)

چن روزی بود پست های دوستان رو اسکرین شات میکردم ، وقتی حالم خوب بود میخواندم،  به این نتیجه رسیدم فقط خواندن لذت کمتری داره ، وقتی نظر میزارم و در تعامل هستم خیلی بهتره .... تصمیم دارم فردا روز کامنت گذاری طوفانی داشته باشم ..

+ مد شده کانال ناامیدی و حتی تا مرز خودکشی راه میاندازن،  شکر که دمده ام و تو کانال های امیدواری و نشاط و انرژی مثبت عضو هستم ...

* پیشنهاد اجرای برنامه ای برای سالروز عقد حضرت محمد (ص ) و حضرت خدیجه (س ) از طرف فرمانداری برام داده شده ... 

۹ نظر موافقين ۷ مخالفين ۰ ۱۷ آذر ۹۵ ، ۲۱:۴۰

چون خونه تبریز هیچ کس نبود ، اجازه صبح رفتن و شب برگشتن از جانب بابا صادر شد :)

اول صبحم را با کادویی که بابای مهدیه از کربلا برام خریده بود شروع کردم ، کادو من یک "مونوپد" بود.

الوعده وفا ، ساعت 13 رسیدیم دانشگاه ، شکلات خریده بودم برا افتتاحیه نمایشگاه ، از بس هول بودم همراه چادرم مونده بود روی صندلی عقب ماشین که موقع برگشت متوجه اش شدیم :) لطفا به عقل من و دوستم شک نکنید :)

رفتیم داخل نمایشگاه واقعا طراحی جالبی داشت ، با چشم دنبال یک عدد انسان دوربین به دست میگشتم،  که همزمان موفق به شناخت هم شدیم ، که منجر به تجربه هیجان دیدن یک دوست وبلاگی شد.

نمایشگاه خیریه "اتاق آسمان" خیلی خیلی حس و فضای خوبی داشت ، طوری که هنوز هم لذت و آرامشش همراه من هست. ..

رنگی کردن دستا و ثبت شون روی دیواری به نگاه من دیوار مهربانی ، دلنوشته ، عروسکا ، پاستیلا، اسمارتیز ، عکسای خوب خوب و از همه مهمتر نقاشی کودکان مبتلا به سرطان ، همه و همه برام یک تجربه جدید و جذاب و صدالبته به یادماندنی رو رقم زد که همش رو مدیون دوست محترم وبلاگی هستم .......

ارزش کار دوستان واقعا وصف شدنی نیست ، اینجور کارها برای اهلش خستگی ندارد ، پس بجای خسته نباشید میگویم : پاینده باشید ..

۶ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۰:۵۴

ساعت: 12:45 .. من .. کلاس اندیشه 2 

کلاس عمومی که استادش به دل نشینه ،  تحمل کردنش سخت است . از نتایج چنین کلاسی عبارتند از : پست گذاشتن برا وبلاگ .. بازی نقطه نقطه .. بازی قطار گوشی .. سلفی گرفتن .. 

یاد ترمای پیش بخیر ، یاد دکتر "ن" بخیر ، وقتایی که کلاس نداشتم ،مهمان میبردن کلاسشان ، زمان تا حدی خوب و شیرین میگذشت که فقط یک آن متوجه میشدیم وقت کلاس تمام شده ...

۷ نظر موافقين ۴ مخالفين ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۲:۵۳

اطرافیان (اعم از دوست , آشنا , عزیز کرده و همه) = 100

تصمیم میگیری اونی باشی که باید = 10 - 100

پایه غیبت کنسل = 10 - 90

قضاوت تعطیل = 10 - 80

زبان دروغ لال = 10 - 70

کینه حذف = 10 - 60

و

.

.

.

.

نتیجه : وقتی که به آرامش رسیدی , اونچه که برات مونده گلجینه :)

آرامش آرامش آرامش .... خدا همراهته , دلت قرصه , خوشبختی , زندگی تکرار نیست ....




۱۴ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۰:۵۲

هنوز هم بعد از 40 سال زندگی مشترک ، روز تولد عشقش کادو به دست وارد خونه میشود ...

تکرارهایشان باعث شده همه بدانیم ، 8 فرودین روز خاص اینهاست ، روز ازدواجشان ...

7و9 آذر ------> تولد جفتتون مبارک بابا و مامان گلم .


۱۱ نظر موافقين ۷ مخالفين ۰ ۰۹ آذر ۹۵ ، ۱۹:۳۰

عکاس گروه همایشمون ، همون پسر آروم ولی شیطون ، همون که این سه ساله ندیده بودمش،  همون که میگفت محاله منو نشناسید ، مثلا هم ورودی ایماا ، همون که ای کاش طی این سه چهار هفته هم نمیدیدمش ... تنها نشونش برا مامانش "پلاک" گردنش شد . 

تابستان 94 ویدا رفت .. اردیبهشت امسال ادیب .. یعنی باور کنم علی هم رفت ؟؟ 

متنفرم از هر چی زود رفتنه  .... 

۹ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۷:۱۲

میگه: هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره ...

میگم: میشه روشن کنی ، این وسط موش کیه گربه کی ؟؟

میگه: عه ببخشید چیزه !!!

۷ نظر موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۰۳ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۰
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۲۰