"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

..همه چی نوشت..

سه شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۶ ب.ظ

دلتنگی های یهویی و به گمان من بی دلیل و مبهم ، تا ته مغز استخوان آدم نفوذ میکنه و دل و ذهن را درگیر ....

اینروزا دلشوره دارم ، برا آینده ، برا خیلی چیزا که شاید مهم نباشه ...

* هم اکنون نیازمند انتقادهای سازنده هستم ، چه تو دنیای ورای وبلاگ که به صورت رو در رو درارتباطیم ، چه تو دنیای نت که با پست و کامنت :)

- در حد و قوراه خودم اعتقادات قوی دارم ، همیشه هم سعی میکنم به علایق همه احترام بزارم ولی در مواقع خاص شدیدا به این بیت معتقدم: کعبه و سنگ بهانه است ره گم نشود ...... "بی ربط نوشت" 

+ جای همگی خالی .... پریشب برنامه پرسش و پاسخ و زیباییش با هنرنمایی گروه موسیقی سنتی متشکل از بچه های دانشگاه و گروه دو نفره رپ بچه ها و امروز یادواره شهدای گمنام ..


موافقين ۴ مخالفين ۰ ۹۵/۰۹/۲۳

نظرات  (۵)

۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۴ بای پولار
امان از دلتنگی های یهویی. مثل شبیخون می مونه برا همین جگرسوزتره...

شاید این دلشوره داشتن زیاد هم بد نباشه البته به اندازه. چون می تونی اونایی رو که بی خیال بودن و هیچ برنامه ریزی نکردن برای آینده شون رو ببینی که چی شده سرنوشتشون.

یه کم فکر می کنم و بعد می آم انتقاداتم رو می گم!

هرچقدر از این ره گم کردگی بنویسی و بنویسیم باز هم کمه. خصوصا توی این دوره زمون تعصب و افراط و تفریط...

ببینم هر دوجایی که اسمشون رو بردی برنامه داشتن و تو هم مجریشون بودی. درسته؟

پاسخ:
اوهوووم ..
آره فک کنم خوبه ، ولی میترسم زیادتر شه و تمرکزمو بهم بزنه .
اوکی .. هر وقت دوست داشتین بیایین انتقاد کنید :)
چی بگم والا ...
نه برنامه پرسش و پاسخ که اولش موسیقی سنتی بود ، بعد رئیس و معاوناش و چند نفر دیگه حرف زدن،  انتقاد شنیدن و آخر هم موسیقی رپ که مجری مهم نمیخاست .. برنامه امروز هم مال سپاه بود باید آقا میبود ک مجری تلویزیون آورده بودن.  من شنبه برنامه داشتم ک ربطی به دانشگاه نداشت :)
۲۳ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۶ ɐɹɐɓol •_•
همیشه کسانی هستند 
که در نهایت دلتنگی
نمی توانیم آنها را در آغوش بگیریم
بدترین اتفاق شاید همین باشد...
(:
پاسخ:
ای جااانم دلم گرفت ...
من که سر در نیوورد که چی به چی شد! :)
پاسخ:
:))
مجدد بخونید :) 
اوکی حق میدم یکم گنگ بود .
اون بی ربط نوشت رو موافقم :)
والا من هر چی سعی میکنم نمیتونم انتقاد کنم :/
دلتنگی یهوی با اینکه تلخه ولی یه لذتی هم توش حس میشه :)
پاسخ:
خیلی هم خوب :)
شاید خیلی خوبم :) عه من انتقاد میخوام ...
موافقم ..
نه، منظورم این بود که فهمیدم چی شد، در عین حال نفهمیدم بس که از هر دری سخنی بود :)
پاسخ:
:))
درک میکنم ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">