"یلدای تنهایی"
سه شنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۵ ب.ظ
مادر بزرگی ندیدم ، پدربزرگ هم ندیدم. گویا قرار بوده ، قصه های مادربزرگ و حمایت های پدربزرگ فقط در رویاهایم جولان دهند ...
تفعل به حافظ امشب برای من ، با طی مسافتی اندازه دلتنگی ، با صدا و گرمای وجود پدرم نوازش دهنده دلم می شود ......
شاید تقویم روزهایم ، روز خاصی جز تولدم را با خود همراه ندارد ، ولی مطمئنا روزهای مهم زیادی دارد . یکی از مهم ترین ها "یلدا" ست ، نه بخاطر ثانیه های طولانی اش ، نه بخاطر جمع شدنها که ساده ترین بهانه هم کنار هم جمع مان می کند ، دلیل نمی آورم هرچه هست برایم مهم است ...
"سفره یلدا خوابگاه" من .
۹۵/۰۹/۳۰