"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

4 سال و 6 ماه و نه روز دیگه ساعت10:43 صبح یک روز بارونی

سه شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ب.ظ

تقریبا سه روز پیش بود، کسی که انتظارش رو نداشتم با من تماس گرفت کمی حرف زدیم نمیدونم چی شد حرفاش بوی ماورای طبیعه و توهم گرفت، حوصله بحث کردن نداشتم قشنگ متوجه شد کمی علمی گونه موضوع دلخواهش رو پیش برد تا اینکه گفتم: میخوام بخوابم در جوابم گفت: یک خوابی میبینی که جواب چند وقت آشفتگیته، یک مثال گفت اینکه فلان روز توی راه پله فلان جا تو دلم بهش گفتم "بیشعور"، راست میگفت ولی با توجیه مسخره ای که اون زمان گفت معلوم بود همچین حرفی از ذهنم عبور میکنه، البته گفت حق با من بوده و من در همان حال این جمله را نثارش کردم: پس مستحق شنیدن این عبارت بودی و همچنان اصرار داشت که واکنش الانم را هم میدانسته، در نظرم جالب نبود چون هر کسی که کمی من رو میشناسه میدونه اندازه ای رک هستم که راحت حرفم رو بگم، بگذریم شب خوابیدم و چون روز قبلش خسته شده بودم تقریبا تا لنگ ظهر خواب بودم، همون حول و هوش صبح خواب شیرینی دیدم طوری که دلم نمیخواست بیدار شم، در خواب بخاطر بودن کنار شخصی لذت میبردم میدانستم چه کسی هست و با اسم صدایش میزدم ولی چهره ای که در خواب داشت با چهره واقعیش متفاوت بود، اما حضورش قدری برایم شیرین بود که به قیافه اش توجه نمیکردم. عصر مجدد شخصی که گفته بود خواب میبینم زنگ زد و پیگیر شد، من چای میخوردم و با برادرزاده ام بازی میکردم، با خنده گفت: مواظب باش بچه نزنه چای ات بریزه :| واقعا کمی کلافه شدم، بهانه ای آوردم و خداحافظی کردم قبلش گفت: فردا یه ملاقات خواهی داشت درضمن جواب پیام دوستت هم بده. بدون خداحافظی قطع کردم، امروز صبح یک ملاقات بدون قرار قبلی پیش اومد و امیدوارم نتیجه ای هم داشته باشه و اما پیشگویی که قابلیتی اندازه هشت پای جام جهانی دارد، خبر از چهار سال بعد داد و اینکه قراره با پراید به همراه یک بچه تصادف کنم :|

فقط این برایم ناراحت کننده است که چهار سال بعد ماشین ام "پراید" هست، یعنی من اندازه 206 هم وضعیت مالیم قرار نیست بالا بره :|

:)))

موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۹۶/۰۲/۰۵

نظرات  (۱۷)

شمارشو بده باهاش یه صحبتی بکنم ببینم بخت سیاه شده ی دختر شمسی خانوم همسایه رو کی ورد و دعا خونده گره زده؟!راه درمونش چیه؟!دم موش خیس خورده با ادرار بچه ی نابالغو معجون درس کنیم بزنیم به چهارگوشه خونشون مشکل حل میشه آیا؟!^_^
پاسخ:
:))) وای پکیدم دختر.
دقیقا همین حرفا تو ذهن منم در حال رقص بود :)
بزا اجازه بگیرم بعد :))
خب یه جور دیگه بهش نگاه کن؛مثلا این که ۴ سال دیگه پراید اونقدر گرون میشه که کسی نداره:( یا ورژن جدیدش میاد که خیلی باکلاسه و کیفیت عالی داره که قیمتش هم بالاست و تو تونستی بخریش:))))
من که این چیزها قبول ندارم تو هم قبول نداشته باشه:)
فقط خدا میدونه آینده چی میشه و بس:)
یاعلی
پاسخ:
من که هیچ رقمه قبول ندارم :)
ولی آخه پراید؟؟ :|| ولی این نگاه اصلا نمیره تو کتم :))
علی پناهت
پرایدم بد نیست هااا :))
همه جور پیشگویی میکنند ایشون؟! 
پاسخ:
:)) نه من پورشه میخوام :)
نمیدونم والا نپرسیدم :)
تا چهار ساله دیگه مییخوای چکار کنی که پورشه بخری؟بگو منم همون کار رو بکنم:))) اصلا شراکتی چطوره؟:)))
پاسخ:
منتظرم گنج پیدا کنم :) میخوای بریم بانک بزنیم؟؟ نصف نصف :)
این گزینه رو فقط واسه تو میگم برو پدر شوهر پولدار پیدا کن :))
الان که فک میکنم به همون پراید قانع ام :)
بانک کجا؟کی؟ساعت چند بیام؟:))
نمیشه شوهر پولدار پیدا کنم؟اخه شاید پدرشوهر به پسرش نده اون وقت چکار کنم؟؟:))
الان که فکر میکنم میبینم همون بانک بهتر بود:))
پاسخ:
بعدا تو پی وی میگم، الان بگم نقشه امونو میدزدن میشه: دزد از دزد بزنه شاه دزده :)))) ادای تلگرامی.
آخه عزیزم احتمال پیدا کردن شوهر پولدار خیلی خیلی ضعیفه با این وضع اقتصادی، حالا خوددانی :)
آره بابا ریسکش هم کمتره :))
۰۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۴:۱۲ یــاسـᓄـךּ ●‿●
حالا تاحالا اون چیزایی که گفته بود اتفاق افتادن ؟

پاسخ:
آره ولی، حرف خاصی نبود که :)
حالا چرا پراید؟؟؟
البته زیادم بد نیستا!دیروز اقدس زنگ زد گفت با پرایدشون اینا رفتن بیرون بعد خواستن آتیش روشن کنن دیدن هیزم ندارن.کاسه ی چه کنم چه کنم دستشون گرفته بودن یهو پرایده خیلی خودجوش پکید :|
هیچی دیگه ذوق مرگ شدن رفتن جوجشونو خوردن.البته ناگفته نماند که نصف جنگل منهدم شد و سوخت ولی مهم این بود که اونا غذاشونو خوردن کلی هم خوش گذشت :)
دیگه بقیش به من ربط نداره.راستی پدر شوور شهلا یه بانک داره.میخوای آدرس بدم؟؟
پاسخ:
جوجو حتما زدن به رگ؟؟ اگه آره پس بقیه اش مهم نیست :))
شهلا همون خواهر شوهر گیتی منظورته؟؟ همون که نعل اسب از دماغش اویزون میکنه و جاریش کف بینه شنیدم مادرشوهرشم آنتالیاست :))
آها خوب شد گفتی باید یه فکری بکنبم :)
ماشین فقط پیکان سبزجوانان پرایدکه ماشین نیست که
یعنی استارت که میزنه حالت عوض میشه
احساس شادی میکنی
الان من دردرک این تصادف پرایده موندم برام بازش میکنی
دمت گرممم
پاسخ:
پیکان عزیز تاج سر ماست، ارادتمندش هم هستیم :)
واااایییی استارتش دلو میبره :))
شادیاتون مستدام...
گفت سوار یه پرایدم و تصادف میکنم همین.
مرسی :)
۰۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۵:۵۱ منتظر اتفاقات خوب (حورا)
وا!!!:||
حالا هدفش از این پیشگویی ها چی بود؟؟
حالا شاید پراید مال یکی دیگه باشه که تو قراره اونروز پشت فرمونش باشی!!
پاسخ:
:||
نفهمیدم و نخواستم هدفشو بدونم...
شاید پرایدم ندارم اونوقت :)) در هرصورت من که باور نمیکنم.
من جای شما بودم می رفتم به پلیس ماجرا رو کل همین می گفتم
چون ممکنه اون ملاقات ساختگی باشه و توسط ایشون بوده باشه.
در ضمن شاید دشمنی کهنه و غیر مستقیمی یا بیماری روانی داره
و خودش قصد کشتن شما رو داره یعنی برای اثبات صحت حرفهاش
به کسی دیگر ممکنه اون بلا رو سرتون بیاره خودش و به دیگری بگه
دیدی من حدسم درست بود؟
اگر غیر از این ها باشه این فردی که گفتید به دلیل بدگمانی نسبت
به آینده و خیال بافی نسبت به قدرت غیب گویی یه چیزایی میگه :|
چون یادمه یه جا برگشت گفت مواظب باش بچه چاییت رو نریزه... .
ولی باید یه کمی به این فرضیه ها فکر کنید که ممکنه نقشه هایی
توی ذهنش داشته و از این به بعد هم داشته باشه.مواظب باشید.
پاسخ:
شخصی که دیدم رو هیچ رقمه نمیشناسه.
مرده من به درد کسی نمیخوره :)
هییییم شما از بعد عقلانی نگاه کردین و حرفاتون درست ولی اینا نمیتونه باشه...
آره قسمت دوم حرفاتون خیلی بهش نزدیکه.
ممنون مواظبم.
نع اون که شهین بود!
شهلا همونی که باباش دست آبجیشو گرفته برده پاناما مامانشم عروس بازی درآورده اسید ریخته تو صورت برادر شوورش هیشکیم نفهمید کار کی بوده.کلا دختر بدبختیه خونواده ی مامان و باباش همیشه سر جنگ دارن :))
پاسخ:
عه آها نمیدونستم...
خدا بگم ذلیلشون نکنه :))
باید آدم جالبی باشه:)
بعد از 29 سال زندگی برای اولین بار میخوام برم فال قهوه اونم به اصرار دوستم. خیلی برام جالبه پیشگویی هاشون حتی اگه فقط یه سری دروغ قشنگ باشن:)
پراید پورشه نصیبت بشه ان شاء الله :)
پاسخ:
شاید :)
چی بگم والا من که دوست ندارم :)
دروغ قشنگ..... امااان 
مرسی عزیزم.
سلام
میتونه حرفاش راست باشه احتمالا با اجنه کانکت هست
پاسخ:
سلام.
:) شاید.
زدیم جاده خاکی که :|
عاغا چیشد؟؟کی میریم؟؟میگم سوکر دستی خواستین بیاین پیش خودم :دی
پاسخ:
اوهوم :|
هر وقت تو بگی خانومی :)
۰۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۸:۳۹ منتـــظر المـهـدی۳۱۳
سلام عزیز حالت چطوره ؟
پاسخ:
بح بح سلاااام بانووو
شکر خوبم.
تو خوبی؟؟
جالبه . ترسناک بود . و همین نحوه نگارشت هم ترسناکش کرده بود ! 

همینکه اون شخص رو با "اون شخص" صدا میزنی و هویت و کاراکتر براش قائل نمیشی خودش خیلی حس باحالی میداد به پست . 

ادم جالبیه :) ولی خب دوست ندارم شبیهش تو زندگی من باشه ! 

راستی """""بیشعور""""" لفظ جالبی نیس ^_^
پاسخ:
میدونین دیشب که سه تا پست طوفانی از نوع عصبانیت نوشتم پیام داد جواب ندادم، نوشت: میدونم حالت خوب نیست حوصله نداری. فک کنم آدرس اینجا رو داره، رودستی میزنه.
یه چیزی بگم من کلا بداهه مینویسم یعنی قبلش برا خودم نمینویسمش :)
"اون شخص" هم براش زیاده :))

منم دوست ندارم.

ماشالا اینجا همه حافظه اشون خوبه هاااا :)) لفظ جالبی نیست ولی حق اش بود، حقی که من مستبدانه تعیین اش میکنم.
۰۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۲:۲۸ منتـــظر المـهـدی۳۱۳
قربونت الحمدلله زنده ام هنوز 

دلم برات تنگ شده :-(
پاسخ:
زنده ام چیه دختر باید عالی باشی...

منم :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">