"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

شباهنگ نامه

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۱ ق.ظ

یه بار به سرم زد درمورد بلاگرا پست بنویسم، عنوانش هم مثلا "بلاگرانه" انتخاب کنم. از ریکشن ها و بازخوردهای احتمالی نگرانی نداشتم، حس کردم حاشیه به دنبال خواهد داشت پس بیخیال شدم.

هیچ وقت پست های شباهنگ رو تو یه زمان محدود که برا وبلاگ خوانی میذارم، نمیخونم. در واقع وبلاگ خوانی من به دو قسمت تقسیم میشه، شباهنگ خوانی و بقیه خوانی. کل اطلاعاتم از شباهنگ اسمشه و پایان نامه اش و شهرهاش و جغداش و فعال بودن و فعال بودن و فعال بودنش. شباهنگ هم منو شاید در حد اسم بشناسه، شاید اگه بگی "پری"، بگه: کی؟! و شما مجبوری بگی: همون هلما. رمز پستاش رو ندارم، خیلی کم بهش کامنت میدم. یا کامنت دونیش بسته است، یا پست ها رو پارت بندی میکنم و طول میکشه کامل خوندنش و حس پیام دادن میپره. شباهنگ ناخواسته مخاطب رو همگام با خودش میکنه، موقع خوندن پستاش نفس نفس میزنم، بس که حس میکنم با هول و ولا مینویسه تا زمان رو از دست نده و به بقیه کاراش هم برسه. شباهنگ یه عجولِ ریلکسه انگار. گیاه اشک تمساح رو میشناسین؟! شباهنگ رو شبیه ترین به این گل میدونم.

فکر کردین اگر انسان نبودیم، از بین گیاه و اشیاء و ... هر کدوم شبیه به چی بودیم؟!

 

پست بصورت انتشار در آینده است، چون میخوام خواب باشم و منصرف نشم بابت انتشار.

موافقين ۱۲ مخالفين ۰ ۹۸/۰۹/۲۱

نظرات  (۱۴)

۲۱ آذر ۹۸ ، ۰۲:۳۱ آقاگل ‌‌

پست‌های شیخ رو نخوایم هم باید بذاریم آخر شب و جدا بخونیم. :)

دستی در طویله‌نویسی داره. دو ساعت باید بخونی هر پست رو:دی

 

پاسخ:
بله بله یهو که شیخنا شبهانگا نشده که، اصلا بیان یه طرف شباهنگ یه طرف :))
ماشاءالله ماشاءالله، انگار زخم خوردیا از طویله نویسی هاش :)

متاسفانه من خیلی وقته که فاصله زیادی گرفتم از بلاگرانگی ( :دی ) ولی همین الانِ الان دلم شدیداً تنگ شد و اومدم اینجا *_*

خب اینو بگم که من شباهنگ رو با جغد میشناسم و هر جا جغد می‌بینم یادش میفتم و دلم میخواد براش اون وسیله رو بخرم ((:

و این که به نظر خودت ما شبیه کدوم چیزیم؟ ^_^

پاسخ:
آره یکم خودت رو زیادی دور کردی از وبلاگ. جمله رو داری: یکم زیادی :))
آفرین، دیدم پست هم گذاشتی *__*
بخر ذخیره کن شاید یه روزی رسوندی دستش.
"گنجشک" میبینم یادت میافتم. :)
۲۱ آذر ۹۸ ، ۱۰:۰۹ دُردانه ⠀

ضمن سلام و ادب و احترام و بوس و بغل!، شباهنگ، نیم ساعت پیش، دانشگاه فردوسی مشهد، توی دانشکده علوم کنفرانس داشت و الان مقاله‌شو ارائه داده نشسته ارائهٔ بقیهٔ رو گوش می‌ده و یواشکی هم داره وبگردی می‌کنه و با خوندن پستت نیشش تا بناگوش باز شده. 

این پستم ببین:

http://the-phoenix.blog.ir/post/258

پاسخ:
سلام سلام ^__^
ببین کی اینجاست*__* صاحابش اومد. بووووس و بغل یه عالمه. :)
باور نکردنیه مگه نه؟! شباهنگ خیلی ریلکس گفته: اوکی بیا ببینمت، خیلی هیجان انگیزه. :)
ارائه خودش چطور بود؟!😎
ای جانم نیش بازشو نگاه. :))
خانوم شما خوشت میاد وسط ارائه ات جماعت حاضر وبگردی کنن؟!😛
بله بله خوندم خیلی هم عالی :)
۲۱ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۴ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

چاره‌ای جز شباهنگ خوانی به صورت جدا نداریم. و جزو اون وبلاگ‌هایی هست که دیدن ستاره روشنش خوشحالم می‌کنه. از خوندن پست‌های طولانیش هم خسته نمی‌شم:-)

پاسخ:
انگار منتظری وارد یه دنیای جدید شی :)
خسته نباشی دلاور. 
شباهنگ آرام دلها مثلا :))

من فکر می‌کردم فقط منم که با طویله نویسی‌های شباهنگ اینجوری برخورد می‌کنم:)

نگو همه به درد من مبتلا هستن و براش وقت جدا اختصاص می‌دن.

من شبیه چی هستم با این حساب؟

پاسخ:
اینجور پست هام از این مزیت ها داره ها :)) الان معلوم شد همگی یه جور با طویله نویسی شباهنگ برخورد میکنیم.
:))
کتاب ادبیات ابتدایی قبلنا بود روش شکل مداد و گل بود شبیه اون. *__*

اتفاقا چه قدر به نظرم این سبکی نوشتن میتونه دلگرم کننده باشه برای دوست هامون و شاید قدردانی کننده(!؟!!!!) از جانب خودمون:)

پاسخ:
بله همینطوره :)
ذاتا حرکت باحالیه.

جمله رو داشتم، خیلی خوبم داشتم ((((=

چه کنم دیگه، یه کم زیادی سرم گرم چیزای دیگه شد (;

امیدوارم که بشه ^_^

چه قشنگ... (:

حالا چرا گنجشک؟

پاسخ:
آفرین :))
اشکالی نداره پیش میاد، خوبه حالت با سرگرمیات خوبه. ^__^
صدای زیبات، سیمای آروم و ملیح تصوراتم نسبت بهت. :)

سلام و درود هلمای عزیز

 

یکی از صدها وبلاگی ک بمعنای واقعی عشق میکنم و میخونم وبلاک دُردونه ست ! 

چون نوشته هاش بلنده و پُر از اطلاعات ، آدم میتونه با پاراگراف ها برا خودش تصویر بسازه :) و باهاش همقدم بشه !

من توئیترم رو هربار ک میبندم ب بانیش ناسزا میگم 

جمله مینویسن توش مثلِ بندتمبون کوتاه :))

قیز چی شده ک پری خانوم :) همشهریش نسرین خانوم و پست های بلندش رو متن کرده و اینجا گذاشته :) 

برام جالب ناک ، جالب انگیز و خلاصه جالبتره :))

درمورد سوال آخرت هم من دوست دارم گربه باشم 

نمیدونم میدونی یا نه !

در جدول حیواناتی ک بشریت اهلیشون کرده گربه تنها حیوونی ست ک خودش نزدیکی ب انسان رو تشخیص داده و ب انسان نزدیک شده (تو بخون اهلی شده) بخاطر همین هم کاراکترش رو حفظ کرده و این برای ما آدما خوشایند نیست ک میگیم گربه بی چشم و روست :(

 

ایام بکامت باشه الهی 

پاسخ:
سلام جناب جانان عزیز...
اتفاقا دیروز فکر میکردم که چند وقته نیستین، که تو وبلاگ آقاگل دیدم کامنتتون رو :)

بله دُردانه واقعا هم دُردانه و یه دونه است، خیلی هم خوب مینویسه.
دقیقا همینطوره.
من هیچ وقت نتونستم با توئیتر ارتباط برقرار کنم. چه تشبیه باحالی بندتمبون :)))
اول یه چیزی بدون هیچگونه نژادپرستی بگم که بلاگرهای تبریز و کلا آذربایجانی که تو بیان میشناسم همه خوبن، خوب هم مینویسن. نسرین هم که گل سر سبده. هرچند قبلنا یه همچین پست هایی برا چندتا از بلاگرا مدنظرم بود بنویسم ولی بیخیال شدم. :)
حالا که حرف حیوون به این خوشگلی شد بگم: همچنان فوبیا من به قوت خود باقیه.
جالبه. آدمی ذات دیکتاوری داره، ببینید ماها کی هستیم که چشم دیدن بقول شما کاراکتر حفظ شده گربه رو هم نداریم.
منم شما رو شبیه خودنویسِ سرمه ای رنگ میدونم. :)

ممنون. روز و شبتون خوش.

واوووو  ❤ ممنون ☺

چ قلمِ کلاس داری ! (من هنوز کلاسای سوات آموزیم تموم نشده خووو) اقلن میگفتی خودکار بیک یا روان نویس  😁

 

قیزم ـ فوبیا(اختلال) خود بخود و ب مرور زمان از بین نمیره 🤨😯 بــــایـــــــــد روش کار کنی خانوم !

درمورد ذات دیکتاتوری هم بخامولحرفی کنم میشه پست های دُردونه 😉

 

خب پس منم تو رو مثل «پیشی» تصور میکنم 

چشمات ک مثل پیشی ها ست ، عینهو گربه ها هم ک حواست جمع هست و تازه یک شباهت دیگه هم داری 😂🤣 اونم شب بیداری هاتِ 

برای تکمیل نظرم باید از پدر و برادرهات بپرسم ک مثل گربه ها هم ملوسی  یا نه !

 

پاسخ:
بله دیگه اینجوریاست :) 
نتیجه ادامه ندادن کلاس درس همسر محترم همین میشه دیگه. توصیه میکنم شما باز برید باز یه درخواست التماس طوری از بانو داشته باشید مجدد کلاس رو ادامه بدین. :))

بله دیگه باید روش کنم.
انگار دل پُری دارینااا :)

الهی. چقدر جالب. شبا که شما میخوابید پری بیداره. *__*
من دیگه باید همت کنم و رابطه ام با پیشی ها رو بهتر کنم با این همه شباهت قشنگ :) 
فکر کنم پدر و برادرها تایید کنن. :))
۲۴ آذر ۹۸ ، ۱۲:۰۷ تبلیغات رایگان تکرو

متن های قشنگی می نویسید

موفق باشید

پاسخ:
بله :))

خیلی هم جالبه که توی این دوره که همه میخوان کوتاه بنویسن ایشون با اقتدار تمام، بلند نویسی می‌کنه . به نظر منم چون از دل مدل زندگی ایشون بیرون میاد خوندنش اصلا اذیت کننده نیست. 

پاسخ:
یه دونه شباهنگمونه دیگه. :)
اینجاست که شاعر میفرماید: هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند.!

🌹🌹 یلــــــــــــدات مـــــــبارک پــری عـزیـــز🌹🌹

پاسخ:
یلدا شمااااااام خیلی مبارک. :)
امیدوارم حال دلتون و تنتون کنار خونواده خوب خوب باشه.🌹🌹🌹🌹🌹

ای مرغ شباهنگ دل انگیز، بنال

قربان تو، ای طایر شب خیز، بنال

از ناله ی تو مرغ دلم نالد زار

این ناله به آن ناله در آمیز، بنال

پاسخ:
شباهنگ تحویل بگیر. :))
۰۶ دی ۹۸ ، ۱۸:۰۹ بانوچـه ⠀

سلام

من هر بار اومدم وبلاگ‌های بروز شده رو بخونم تا رسیدم به پست‌های شباهنگ دیگه نتونستم ادامه بدم و وبلاگ بقیه موند واسه یه روز دیگه :دی

+ من نسرین و شیوه نوشتنش رو واقعا دوست دارم. کاش از اینی که هست فعالتر بشه.

پاسخ:
سلام :)
و این است آیین شباهنگ خوانی :))
+ خیلی خوبه که طولانی نوشتن های نسرین برا همه امون جالبه و دوستش داریم، تا آخرین کلمه پستاش باهاش هم قدم میشیم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">