"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.
8آبان 1403 چند ماه مانده به تجربه 30 سالگی.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

من هدف های زیادی تو زندگیم دارم شاید بعضیاشون بنظر بزرگ بیان ولی بنظر خودم برا من اندازه است و برای رسیدن بهشون سعی میکنم بتونم تلاش کنم و اینکه خیلی خوش بینم و همیشه فک میکنم تو موعد مقرر به همشون میرسم نمیدونم چرا ی لحظه این فکر تو ذهنم اومد ک اگه خدایی نکرده نتونم هدفهامو تحقق ببخشم چی میشه ؟؟

مطمئنا ضربه محکمی میخورم و خیلی شکسته میشم خیلی شاید افسرده هم بشم :(

پس باید ب هدفهام برسم باید تلاش کنم باید :)

خدا هم مثل همیشه کمک میکنه ........

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۱۴

برادززاده من "زهرا" دقیقا نصف من سنشه من 22 اون 11 کلاس پنجم ابتدایی .....

بماند ک خانم دوسوم شبانه روزو جلو آینه با خودش ور میره و دماغشو بالاپایین میکنه و رنگ چشاشو آنالیز و این حرفا واسه بحث واز کردن میگه عمه جون نمیدونی مدرسه ما چ خبره میگم چ خبره ؟؟ زهرا: باید ببینی مدرسه غیرانتفاییه ولیعصر هم ک هست بچه ها هم همه خوشگلیم و پر ادعا معاون و مدیرامونم حق ندارن زیادی گیر بدن بهمون طفلی دانش آموزای مامانم الان اونا مث ما آزادی ندارن و  ... من: زهرا جان نرو حاشیه حرفتو بگو عزیزم . زهرا: ی شیطنتایی میکنیم ک نگو و نپرس تو کلاس سلفی میگیریم بچه ها با خودشون رژ میارن ولی من فوقش ادکلن دارم تو کیفم حالا خوبه من با سرویس میرم میام دوستم میگف تازگیا چن تا پسر همش سرراهشون سبز میشن البته دوستای من رو نمیدنا بهشون بین خودمون بمونه یکی از دوستامم چن روزه بدجور ناراحته انگار مث دختر دانشگاهیا شکست عشقی خورده . فقط مامانم نفهمه ها آخه ی بار با خاله ندا حرف زدم گذاش کف دست مامانم اونم دعوام کرد ...

و اما من !!!!!!!! جان ؟؟

من 11 سالم ک بود ی عروسک داشتم ی دختر زردمو با چشای آبی بود وسط سینشه اشو فشار میدادم "سیا نرمه نرمه" میخوند :)

۵ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۹:۵۳

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک

شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابری سپید


برگ های سبز بید
عطر نرگس رقص باد

نغمه ء شوق پرستو های شاد


خلوت گرم کبوتر های مست....

 "حال آدمو خوب میکنه"      

                                                                                                                                                                                    <<فریدون مشیری>>                                                                                                                                                                                      

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۶:۴۰

خاطره :

بعضی از خاطرات هستن ک میخای توش غرق شی و بیرون نیای و ادامه اش بدی با خودت میگی کاش این قسمتم بهش اضافه میشد حتی اینقد تو ذهنت چیزایی بهش اضافه میکنی ک بعدنا نمیتونی قسمت اصلی و اونچه رو ک بهش اضافه شده رو تفکیک کنی ....

بعضی از خاطرات هستن ک مرورش اذیت میکنه چشای آدمو پر غصه میکنه تو ذهن آدم کلنجار ب پا میشه سرزنشا شروع میشه یا اینکه میگی کاش اصن اونروزا نبودن یا طور دیگه رقم میخوردن ....

فراموشی :

ی قسمتایی از زندگی هس ک فراموش نشدنین ی جایی تو ذهن و دلامون واسه خودشون باز کردن و رفتن توش ی قسمتاییم هس ک ی جوری فراموش و گم شدن ک چن روز وق میزاری ی چیزایی ازش یادت بیاد اما تلاشا بی فایده اند ی قسمتایی رو میخای فراموش کنی و نمیتونی ....

زندگی:

وقتی این بعضی وقتا و ی قسمتا و بعضی چیزا کنار هم جمع میشن زندگی رو تشکیل میدن :)

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۰۵

چرا وقتی من بازدیدهامو چک میکنم کشور و شهر منو میزنه "ایران . تهران" در حالی ک محل

زندگی من با تهران چند صد کیلومتر فاصله داره ؟؟

چرا مهدیه روزی دو یا سه بار بهم زنگ میزنه ؟؟

چرا دیروز با حرف بابام جوگیر شدم و وسط مراسم همه رو سورپرایز کردم ؟؟

چرا بعضی کسا و بعضی کارا رو براحتی میتونم بزارم کنار حتی با هزینه ای مثل اذیت شدن خودم ؟؟


۱ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۱۲
امروز کلا رنگ سبز حالمو خوب میکنه :)
من ب چیزایی فک میکنم ک بعضیا فک میکنن سرم جایی خورده مثلا من وقتی ی کلمه رو میبینم فک میکنم آیا
 این کلمه ب حسی ک منتقل میکنه میاد یا ن برای مثال:
لبخند .. خنده .. خنده وانه ---> فک میکنم این کلمه ها شبیه چهره ی انسانه ک داره میخنده
غم .. غصه .. درد -----> ی حالت شکستگی دارن انگار ی پرنده اس ک بال و پرش شکسته

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۳۳

گوجه سبز وقتی ترش بودنش کم شه خوشمزه میشه الان ی بشقاب گوجه سبز

ملس تازه چیده شده از درخت خوردم خیلی چسبید :)

بحث کردن سر موضوعی خوبه بنظرم ی عقیده منتقدایی داشته باشه و بی چون و چرا پذیرفته نشه

میتونه نتایج خوبی داشته اونوقته ک آدم درموردش فک میکنه فک کردنه سبب میشه مغزمون همینطور

آکبند نمونه این وسط ی تلنگر ی نگرش ی حرف ی کلمه میتونه ی راز بزرگ از رازای زندگی باشه ......

"زندگی سبز"

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۰۳

ی رمان جدید خریدم 29 صفحه از 462 صفحه اش رو خوندم بنظرم رمان خوبیه پائولو کوئلیو نویسنده بزرگیه

اتفاقی خریدمش هم اسم نویسنده اش و هم یادداشت مترجم ترغیبم کرد بخرمش جالب بودنش هم ب

این بود ک نمیدونستم با 50% تخفیفه از رو کتاب قیمتشو 19000 دیدم وقتی پولشو دادم ده تومنشو رو

برگردوندن هنگ کردم بعدش با دست کاغذایی ک روش تخفیف رو زده بودن نشونم دادن کلی خندیدم :)

۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۸
۱ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۵۶

ازدواج مثل بازی کلش کلنز میمونه تا میای ی دهکده رو بسازی

دهکده بعدی میاد اونو اتیکت میکنه ... عجب تحلیلی

مرجع:"مهران رنجبر" برنامه دورهمی شبکه نسیم .

۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۴