"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۱ مطلب در خرداد ۱۴۰۰ ثبت شده است

پیشتر از خاطرات معمولی گذشته‌ام که همچنان ورد زبان فامیل هست گفته‌ام، بعدها هم از کتک‌هایی که به جان پسربچه‌های فامیل تحمیل کرده‌ام خواهم گفت، اینبار از ریاستم برای دخترهای فامیل میگویم.
بچه قلدر و زورگویی نبودم، ولی حرفم برو داشت، رفتارم مقلدان زیاد و عقایدم پیروان متعصب. از همان بچگی که نمیدانستم "تناسخ" چیست باورش داشتم، روزی دخترعموها و دختردایی‌ها را جمع کردم و شروع کردم به سخنرانی و به اشتراک گذاشتن توهماتم: که احتمالا ما قبلتر در یک کالبد دیگری بودیم، در جایی دیگر، در خانواده‌ای دیگر و در شرایطی دیگر و...
زهرا دختردایی‌ چشم رنگی‌ام دوسال از من کوچکتر بود، جسورتر از بقیه بود و اعتماد به نفس خوبی داشت او یادش بود که رقیه یا شاید هم معصومه(حضور ذهن ندارم) نامی بوده در اصفهان(جغرافیامون محدود به ایران بود) پدری مهندس داشته و... مرگ زندگی قبلش را هم به یاد داشت حتی.
خیلی وقتها ظاهری مقدتر، اعتماد‌ به نفسی ستودنی و جسارتی وصف نشدنی داریم، بیخبر از اینکه ندانسته خود را زیر سلطه دیگری قرار داده‌ایم و شده‌ایم مرید بی‌چون و چرایش، طوری که حتی مدیریت فکر و توهماتمان را هم خودمان در اختیار نداریم.

۹ نظر موافقين ۱۵ مخالفين ۰ ۲۶ خرداد ۰۰ ، ۰۲:۲۷