"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.
8آبان 1403 چند ماه مانده به تجربه 30 سالگی.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

حال من دست خودم نیست ، دیگه آروم نمی گیرم
دلم از کسی‌ گرفته که می‌خوام براش بمیرم
باز سرنوشت و انتهای آشنایی
باز لحظه‌ های غم‌ انگیز جدایی
باز لحظه‌ های ناگزیر دل‌ بریدن
بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن
پای دنیای تو موندم ، مثل عاشق های عالم
تا منو ببخشی آخر ، تا دلت بسوزه کم کم
مثل آینه رو به رومه ، حس با تو بودن من
دارم از دست تو میرم ، عاشقی کن ، منو نشکن
باز سرنوشت و انتهای آشنایی
باز لحظه‌ های غم‌ انگیز جدایی
باز لحظه‌ های ناگزیر دل‌ بریدن
بازم آخر راه و حس تلخ نرسیدن

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۴

میگن ی روز ی دختری بوده خیلی خسته بوده ولی از ی طرفم دلش خیلی تنگ بوده اصلا هم نمیدونسته دلتنگه چیه کیه فقط یکم حال و حس مبهمی داشت بد نبودا ی جوری بود صبح هم مثلا دوتا امتحان داده بود آزمایشگاه اولیو ک فقط حضورشو امضاء کرده ولی دومی انصافا امتحان بودا بعد امتحان از فرصت استفاده کرده بود و ی سرم ب زن عمو جونش زده بود وقتی بعد ناهار از مهدیه جدا شد دوتا خیابون و دوتا کوچه رو بدون نگاه طی کرد ب همه چی فک میکرد الا مسیری ک میرف ولی یهو دید جلو دره بچه خوبی بود شبم برگشت خونه اشون :)

+از صبح هم عذاب وجدان اینو داش ک ب شوخی ب محمدامین گفته بود میبرمت دانشگاه اونم حتی دوساعت بعد رفتنشم گریه میکرده ک من میخام با عاشکم برم دانشگاه :(

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۹

                                      روز خوبی بود و شب خوبیه خداروشکر :)

۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۸


ای کاش تراختور میتونست یه گل دیگه بزنه :(

۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۵۵

وقتی میدانی و تضاهر ب بی خبری میکنی ...

چقد سخته نتیجه امیدی سراب بشه ...

چقد بده حتی حرمت نگاهت را هم نگه ندارند ...

یعنی میشود زمانی یک نگاه زندگی باشد و زمانی دیگر فقط ی شاهد ...

سیگار نکشیدم ولی میگن تهش تلخه گلو رو میسوزونه پس چرا میکشنش ؟؟ مث غصه ک کل وجودش تلخه ولی باز رو خوردنش اصرار داریم :)

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۳۶

کام سیگارم چه بی حاله

چه بیهوده شده کارم 

یه زندونه تن خسته ام

سرطان داره افکارم .....

۳ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۵

!

+ پری جونم . مصطفی داره ازدواج میکنه .نمیدونم خوشحال باشم یا ناراحت . نظر تو چیه ؟

من: سلااام .. واسش آرزوی خوشبختی کن ..

+ اونکه حتما . خیلی پسر خوبیه .

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۱ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۴

دیشب تو برنامه نود ی قسمتی رو ب سیگار اختصاص داده بودند .....

سیگار بسیار مضره و سه نوع دود داره: اولی دود مستقیم ک فرد با کشیدن سیگار ب ریه هاش میفرسته دومی دودیه ک میره تو ریه های افرادی ک کنارشون سیگار کشیده میشه ک مرگ و میر تو این دومی بیشتره سومی دودیه ک ب اجسام میچسبه و از این طریق فرد اونو استنشاق میکنه ....

خداروشکر حداقل تو خونه ما کسی معرض دود سیگار نیست :-)

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۴ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۰

ما ی درس سه واحدی پروژه داریم ک سخت گیری یا آسون گرفتنش دست استاده دلبخواه خودمونم نیس با کدوم استاد پاسش کنیم مال من با مدیرگروهمونه ایشون ی آقای جوون اما پر ابهت ان شخصیت رفتاری عالی دارن لول استادیشون خیلی بالاس سخت گیرن فقط بخاطر بالا بردن سطح دانشجوهاشون موضوع سه نفرمون کار با نرم افزار متلب بود از همون روز اول یکی از بچه ها تحریکمون میکردن موضوعمونو عوض کنیم نسیم زود پا پس کشید آقای محمدرضا قراره بعد امتحانا شروع کنه و اما من ی پردازش سگنال ی سیمولینگ دوتا عملیات ریاضی و یدونه اولی کار مبتدی با برنامه های متلب کار کردم ولی هنوز تکمیلش نکردم آرایشی ک بخام براشون بدم ک آماده تحویل باشه مونده واسه بعد امتحانا البته خداکنه آقای دکتر قبولش کنه تا اینجا ک تا حدودی ازم راضیه .........

+من اصلا کار با متلب بلد نبودم فقط ی کوچولو تو درس حسابگری در حد سطحی ازش آشنایی داشتم الانم در حد کمی تونستم ی چیزایی یاد بگیرم .

۱ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۳۸