..دست خط من..
چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۴۴ ب.ظ
امشب تا سحرگاه و بعد اذان خواب ب چشام نیومد نم نم بارون میبارید صدای بارون و صدایی ک با برخورد قطره های بارون با برگ درختای تو حیاط ایجاد میشد بوی خاک و باد خنک روح آدمو تازه میکرد چراغای حیاطم از اون روزی ک من ترکوندمشون هیشکی لامپ جدید وصل نکرده و حیاط تاریک تاریک بود ی صداهای خش خش مانندی هم میومد و من تو اون تاریکی نشسته بودم زیر درخت گلابی و انار فضای هیجانی برام درست شده بود یکم خیس شدم رفتم تو اتاق و نشستم ب حافظ خوانی و بعدشم رو کاغذ ی تیکه اشو نوشتم با دست خط خودم ....
۹۵/۰۴/۱۶