فرار بزرگ
پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۵۶ ب.ظ
چن وقت پیش داداشم بهم نازبالام میگفت و منم خودمو براش لوس میکردم ...
شام حاضر بود داداشم گفت جمع کنید بریم ائل گلی رفتیم برگشتنی دیروقت شد و منم برعکس همیشه ک پایه ام حوصله هیچی رو نداشتم مردی از پشت میکروفون داد میزد بهترین برنامه طنز آقایون خانوما بیایید لذت ببرید نازبالالار رایگان داداشم رفت بلیط بخره مرده پول بلیط سه نفرو خواست داداشم کیف پولشو درمیاورد گفتم : چی؟ چ خبره؟ آبجیم و داداشم هم هنگ کردن هم سرخ شدن .. مرده: خب سه نفری نمیرید ؟؟ + (یکم سفتتر داداشمو چسبیدم): خب آبجیم و داداشم دونفر منم ک نازبالام :-) .. ++(یک نگاه متعجبی ب من انداخت): ماشالا با دو متر قد کجات ب بچه ها شبیه .. +اصن نخواستیم .. ++ باشه نازبالا بیایید پول بلیط شما نصف .. +نخیر نمیاییم شما ب احساسات نازبالاها اهمیت نمیدین :(
طفلی داداشم ی روز کامل هنگ کرده بود ...
۹۵/۰۴/۲۴
ولی خداییش با اون قد بلندت عجب هم بچه هستی :))))