"از زبان دیگران"
چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ق.ظ
ناگزیر از سفرم , بی سر و سامان چو "باد"
به "گرفتار رهایی" نتوان گفت آزاد
ﻣﺘﺮﺳﮏ: «ﻣﻦ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﭘﺮ ﺍﺯ ﭘﻮﺷﺎﻟﻪ!»
ﺩﻭﺭﻭﺗﯽ: «ﺍﮔﻪ ﻣﻐﺰ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﭘﺲ ﭼطوری ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟»
ﻣﺘﺮﺳﮏ: «خب... بعضی ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻐﺰ ﯾﻪ ﻋﺎﻟﻤﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ! نمیزنن؟!»
رفیق من سنگ صبور غم هام به دیدنم بیا که خیلی تنهام
.
.
اما تو کوه درد باش طاقت بیارو مرد باش
باب اسفنجی: وقتی من نیستم تو معمولا چیکار میکنی ؟؟
پاتریک: صبر میکنم تا تو برگردی ..
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست ؟؟
۹۵/۰۵/۲۷
با این کار در مدت نسبتا کوتاهی بازدید سایت شما نیز افزایش پیدا خواهد کرد، موفق باشید.