کمی درست رفتار کنیم .
یکدانه نه ولی دردانه چرا .. دردانه ای اخمو , دردانه ای مهربون , ی دردانه جذاب با تمام خوبی و بدیاش ..
دردانه ها هم بزرگ میشن , شاخ و برگ دار میشن , بعضی دردانه ها یاد میگیرن فقط زلال باشن با گلای شاد , اینقدی غرق در خط سفید و صاف میشن ک یادشون میره شاید , ی روزی دوست دردانگیاشون دیو بشه , ی دیو دوسر , ی دیو مخوف و سیاه , ی دیو ک تو دو دقیقه ای ک لباش کلماتی رو جابجا میکنه , تو هر پایین و بالا رفتن لباش , تصورات دردانه له میشه , کسی ک سالها براش رنگای شاد داشته رفته رفته سیاه و کدر میشه . تمام حسرت ندیدنا , غصه دلتنگیا رنگ عوض میکنه . لعنت میفرسته به ساده نگاه کردناش ...
"چقد راحت درخت اعتماد را تیکه تیکه میکنند !
* تسخیر قلب کار زیاد آسونی نیس , مطمئنا هیچ دلی جز ب پاکی نمیلزه . مواظب زلزله هایی ک کار خال های سیاه دل ان باشیم .. در مقابل دل شکستن تو ی آن رخ میده ..
**بعضی وقتا اعتراف های احمقانه , ابراز دوست داشتن های مسخره شدیدتر از ابراز تنفر تو شکستن ماهره ..
پی نوشت: ربطی ب خودم نداره :)
+ بلاگفان زحمت دوستان :)