یهو اندازه 23 سال دلم گرفت. :: "سکوت من صدای تو"

شونه به شونه ایستاده بودیم، یکی زدم رو بازوش و گفتم: بابامین کفی؟؟(احوال بابا)، لبخند زد. رو پنجه ام ایستادم تا هم قد شیم، گفتم: بابا "اوجالمیشام"؟؟(قدم بلندتر شده؟؟)، گفت: من "گوجالمیشام"(من پیر شدم). لبخند زد و گونه ام رو بوسید ولی من دلم گرفت....

دعاتون میکنم، یادم افتادین خوشحال میشم دعا کنید.

۱۲

۰ ۹۶/۰۳/۲۷

نظرات (۲۰)

۲۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۲

رویا رویایی

امشب حس میکنم آخرین فرصتمه دعاکنین مستجاب شه دعا هامون

پاسخ:
حتما دعا میکنم چشم...

۲۷ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۹

پاپیکا

به ترکی بود؟ نوشته ی زیبایی بود . انشالله خدا کمکتون کنه

پاسخ:
آره ترکی...

ادبی نمیدونم، فقط میدونم کلمات رد و بدل شده بین من و بابا در دو ساعت پیش..

ایشالا خدا به همه کمک میکنه :)

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۰۶

ABOLFAZL :.

شونه به شونه گفتی یاد اهنگ سیاوش افتادم

پاسخ:
:)

شما گفتین یاد منم افتاد..

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۲۸

شرمندهٔ یابن الحسن

التماس دعا عزیزم

حاجت روا بشی ان شاءالله

پاسخ:
چشم حتما دعا میکنم... میدونی که یادمی.

ایشالا همه امون..

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۲

Frozen Fire

همانا در گفتن "دَدَه" با لحن مخصوص فروزان لذتی است که در "پدر،بابا،ددی،فادِر،أب،أباه و ..." نیست!

چه متمدنانه شما با هم معاشرت میکنین؟من و بابام هربار (که روزی 50 بار اتفاق میفته)دو سه تا کشته و زخمی میدیم که ایشالا به طور مفصل در پست های آتی ازش خواهیم نوشت!

خدا حفظ کنه همه‌ی پدرارو...دلت نگیره ها پری...

ممنون که دعا میکنی.من تا برادرزاده‌هاتو دعا کردم این دوشب!عجیب یادمی پری جان..

پاسخ:
چه جالب، منم مثل توام فروزان :)

خب هرازگاهی متمدن هم میشیم ولی بیشتر اوقات مام زخمی میدیم، حتی چند شب پیش بازوش رو گاز گرفتم :) پس منتظر پستات هستم..

ایشالا ایشالا ... چشم.

وووووواااااییییی مررررسی یادت مونده من برادرزاده هم دارم. قربووونت فروزان جان نمیدونی چقد دل گرم شدم.

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۵

Frozen Fire

عجب!خیلی خوبه اینجوری.البته ما زخمی نمیشیم!بیشتر ارتوپدلازم میشیم!

یادم مونده برادرزاده داری؟

تو فک کن تا پسرعمه‌ات،خانومش(پریسا؟)،بچه توراهیشون(که اگه دختر باشه فقط حق داره شبیه تو باشه)،سحر خانوم زنداداش،نتیجه ارشد و ...!

فدایت،قدایت(قدایت در حقیقت کوتاه شده‌ی همون"قادان آلیم"هستش!صرفا جهت قافیه!)

پاسخ:
:))

خوبه باز من مهندس ام مثلا یه چیزایی از ارتوپدی و فیزیوتراپی و توانبخشی سرم میشه :)

آی قربون تو گل دختر، فک میکردم تازگیا همو پیدا کردیم، مرسی به این حافظه و دقت و اهمیت دادنت عزیزم..

منده سنین قاداوی آلئم هم اوزووین هم قافیه وین :)

:**

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۷

سُرخپوست

آخ گفتی چه حسی خفگی بدی داره :(

میدونی وقتی یکهو به پدر و مادرت نگاه میکنی و میبینی که موهاشون سفید شده خیییلی درد داره :((

پاسخ:
هییییم آره یه خفگی کاملا خفته :(

والا آقایون نسل ما زود موهاشون سفید میشه این یه مورد زیاد درد نداره برام :)

ولی واقعا حق باشماست

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۵۹

سُرخپوست

من هی یادم میره...

چشم حتما دعاتون میکنیم :)

پاسخ:
از نشانه های پسر شدنه :)

سلامت... بنویسید رو دستتون یادتون نره لطفا.

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۰۵

سُرخپوست

رو دستمون هم مینویسیم :))

امشب شب قدر هست دیگه درسته؟! یا تموم شده؟؟

پاسخ:
آورین :)

امشب شب آخره..

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۲۷

Frozen Fire

آخ آخ...دکتر مهندسی دیگه!

نه اتفاقا تازگیا پیدا کردیم!فقط من آرشیوتو زیرورو کردم!

الله المسین نازیمممممممم:***

پاسخ:
هر ایکیسینن آوارا :)

آفرین خوشم میاد از اینجور آدما، من تا یکمی نخونم وبلاگو باهاش ارتباط برقرار نکنم سختمه یهویی دوست شم...

گل دختری ترک دختری دیگه :*

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۱

Frozen Fire

آوارا نیه؟هر ایکیسینده موتخصص! ;)

برای منم سخت و حتی غیر ممکنه!معمولا اوایل خاموش میخونم.البته اینجارو خاموش نخوندم.ولی بیشتر آرشیوتو خوندم که احساس راحتی کردم باهات و صمیمی شدم:*بی شیله پیله مینویسی...

ای جاااااااانم:))

پاسخ:
بله بله متخصص :)

یه چیزی بگم من اکثر وبایی که دنبال میکنم اول خواننده اینجا بودن بعد منم دوطرفه اش کردم، چندتایی هم که من اول دنبال کردم از طریق آشنایی تو وب دوستان بوده. یکی منوووووو بگیره اینجور تعریف کردی تو، خوشحالم که همو پیدا کردیم :)

عزززززیزم..

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۶

Frozen Fire

من چون قبل از بلاگر شدنم،بعضی وبارو میخوندم،بعد اینکه وبلاگ ساختم اونارو دنبال کردم.ولی دوطرفه من کم دارم!ینی اکثرا اونایی که دنبالشون میکنم منو دنبال نمیکنن اونایی که منو دنبال میکنن من دنبالشون نمیکنم!

واقعیت بود بالام جان.منم خیلی خوشحالم جدا!

پاسخ:
خیلی هم خووب. اوایل اینطوریه، فک کن من خیلی کم پیش میومد وقت بزارم بگردم پیدا کنم و حق انتخابام از معدود دنبال کننده ها بود الان امشب به اسم دعا میکردم خیلیا اومدن ذهنم بعضیا دیگه نمینویسن، چند وقت دیگه یهو متوجه میشی چقد دوستای زیاد و خوبی پیدا کردی :)

قربانت. پس خوشحالترم که نظرت اینقد مثبته.

۲۸ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۱۳