کوچ کرده از بلاگفا :) آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-) الان شده بیست و سه :) و الان شده بیست و چهار :) الکی الکی شد بیست و پنج :) شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :) 99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم) (در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی) یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :) 28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد. 8آبان 1403 چند ماه مانده به تجربه 30 سالگی.
"دل سرا پرده محبت اوست دیده آیینه دار طلعت اوست تو و طوبی و ما و قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست"
+ چه بابای خوبی واقعا^ــ^ آقا دمش گرم که گفت باشه. اصن از طرف منم تشکر کن^ــ^ :) چیزی نیست. آدم خودش راحتی رو از دست میده. نمیدونم چرا واقعا
+ چه کسی جوابگوی بی جومونگ بزرگ شدن ماست:)) چقدر خندیدم:))
پاسخ:
+ متن ام تو نمک شد رو خوندم خندید و این سوالو پرسید. آره هزارماشالا خوبه، آخه خودشم دفتر خاطراتش رو بعد سی سال رونمایی کردم😆 برا همون مشکلی نداره، میگه: راحتی اینطوری تو سن من لازمه :) چشم چشم.
فقط بابام رو دوستام اسم میزاره مثلا به پریسا میگه: پوتا قیز (دختر توپل). یه اسم هم رو تو میزاره هاا :))