"نوشتن" و "خداحافظی بلاگرها" به انتخاب میرزا
وبلاگ نویسی فعالیتی است که دو موضوع نوشتن و خداحافظی بلاگرها در آن از هم جدا نشدنی است. با سبک و نوع نوشتن کاری ندارم، یکی روزانه هایش را یادداشت میکند، یکی دغدغه مشخص و موضوع مشخصی برای نوشتن دارد، یکی صرفا برای تفریح و پُر کردن وقت سراغ وبلاگ آمده. به هرحال چه بی هدف و چه با هدف وقتی انتخاب میکنی بنویسی، مخاطبانی گردت جمع میشوند به نظرِ من یک تعهد یا بهتر است بگویم مسئولیت در قبال نوشته و مخاطب های نوشته هایت باید داشته باشی، کمترین حق مخاطب در فضایی مانند وبلاگ، داشتن راه ارتباطی با صاحب نوشته هست. نوشتن ذهن را خلاقتر میکند البته من در بعضی جاها هم شنیده ام برای نوشتن ذهنی خلاق میخواهد، در هر دو صورت پای خلاقیت و تقویت حافظه درمیان است، نوشتن یعنی حرفی برای گفتن داشتن و این مستلزم مطالعه، ارتباطات وسیع، تجربه و ... است، اگر برخی از فاکتورها را نداشته باشی مطمئنا به مرور نوشته هایت ته میکشد. شهریور ماه سال 91 بود که با محیطی به اسم وبلاگ آشنا شدم، در طی این پنج سال حتی شده جسته و گریخته پیگیر این دنیای مجازی بودم، تجربه خداحافظی هم داشتم و خداحافظی بلاگرهایی را هم دیده ام. بنظر من هر کس حق دارد برای زندگی خود تصمیماتی بگیرد که برای بلاگر هم وبلاگش قسمتی حتی ناچیز از زندگی اش محسوب میشود که گره خورده است به دوستانی که در اینجا دارد پس با این حساب رفتن ها و حذف وبلاگ ها آن هم بصورت یهویی توجیه نشدنی است، هنوز هم پست بدرود آقای محمدحسین بالای وبلاگشان هست و این یعنی احترام به افرادی که برای خواندن نوشته هایشان وقت میگذاشتند. امیدوارم ستاره همه تان همیشه روشن و پُرنور باشد، همیشه از موفقیت ها بنویسید و بنویسید و بنویسید.
یاد دوتا از کامنت های میرزا زیر پست هایم افتادم.
یک جمله بی مزه خواسته بودم:
نوشته بودم فکر کنید آخرین روز وبلاگ نویسیمه، یک جمله مهمانم کنید:
زهی خیال باطل!
+ راستی این همه حرف میرزا شد، الان متوجه شدم همه راه های ارتباطی وبلاگشون بسته است.!