ربط دادنش با شما
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۵ ب.ظ
تکرارهای دنیا کم نیست، پارسال بیست و هفت آبان امسال دو آذر. هفت ترمِ کارشناسی با همه خاطرات خوب و تلخیاش که کم هم نبود، ایده آل من نبود یعنی سه و نیم سالی که میخواستم نبود ولی خب همیشه که همه چی به خواست ما پیش نمیره.
بعد از کمی حرف زدن گفت: پنجشنبه تا برسی جون به لبم نکنیا، چهارشنبه که میبینمت، اصلا با خودم بیایی یا تنها باید 8:30 جلو چشمم باشی، تحت تاثیر همون چند صفحه ای که از کتاب جز از کل (اطلاعات بیشتر) شنیدم و همین اول کاری دارم عاشق بابای جسپر میشم، با تاثیر گرفتن از این جمله کتاب: "هیچ وقت با آدم ها ساعت 7:45 یا 6:30 قرار نگذار جسپر. باهاشون ساعت 7:12 یا مثلا 8:03 قرار بگذار." یا بهتره بگم جمله قبلترش، گفتم: ساعت 8:16 میبینمتون. گفت: تو همون ساعت 9 پیش من حضور بزن چهل و چهار دقیقه دقتت پیشکش.
+ چقدر دوست دارم این پست رو صخی بخونه :)
++ هیچ کس هم نمیاد که دعوت کنم بیاد همایش.
۹۶/۰۸/۲۵