سالتحصیلی 79_80
من و هم سن هام آخرین بچه هایی بودیم که درس اول کتاب فارسیمون "سگ گربه را دنبال میکند، گربه به بالای درخت میرود" بود. آخ که من چقدر سر این قضیه، حسین، مهین و شهین رو حرص میدادم، میگفتم: هههه بنویسیم و بخوانیم هم شد درس؟؟ برا شما درس نیست که بچه بازیه، درس سگ گربه رو دنبال میکند بود. میگفتم: اَولَر تَنبَللَر سوت وِئرمَسَن اُولَلر(اول ها تنبل ها، شیر ندی بهشون میمیرن) [یه جمله تمسخری، یعنی شما آشخورید حالا] برازنده شماهاست، همه میدونستن شماها خنگ هستین کتابا رو آسون کردن. مضحک تر از برخورد من جمله همیشگی سال بالایی ها به ما بود که میگفتن: الان که چیزی نیست خوشبحالتونه، بیابید پایه ما تازه میفهمید مشق چیه، ریاضی، وای ضرب، علوم رو نگم اصلا اونوقته که میفهمید درس چقدر سخته. وقتی اول بودیم دوم ها اینو میگفتن وقتی دوم بودیم سوم ها و این داستان ادامه داشت.