فرشته های اتاق آسمان دلیل یک روز خوشمزه
سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۰۰ ب.ظ
عنوان پست دوستان برای امروز:
نسرین: هلما باید یاد بگیرد آدم حسابی باشد
رامین: هلما باید به دست من کشته میشد
نرگس: هلما ناامیدم کرد
برگشتنی به نرگسی گفتم پایه ام برگردیم و آقارامین رو بزنه، خانم معلم شاهده، دوربین رو هم نشون میدم بازم گنگ میگن: باید بشناسم؟؟. هیییم نوشتن از یه روز خوشمزه خیلی سخته البته برا من، نقاشیا خیلی خوووب بودن همون اندازه که برا نقاشی بچه ای که رو تخته و سرم رو دستش غصه امون شد، همون اندازه هم برا نقاشی که برا گل چتر گرفته بود تا بارون روش نریزه و تازه نتیجه هم گرفته بود که باید محافظ محیط زیستمون و گلا باشیم لبخند زدیم. تی ام بکس پلی نکردن نامردا. میگن: دوست رو تو سفر میشه شناخت، مستر رامین و نرگس من تو نمایشگاه شناختمتون ای آدمای الله اکبراا دختر به این آرومی خانومی. هنوز باورم نمیشه ماماااان نرگس رو هم دیدم، واااای که چقدر غافلگیری به یاد موندنی بود، همون خانم مهربون تصورات چندسال قبلم. نرگس هم حق میده نسرین جانم از دستم ناراحت شه ولی همون لحظات اندک اما به یاد موندنی یه عالمه چسبید. یکی دو بار دیگه هم برم نمایشگاه، دکور اتاقم به لطف آقارامین تکمیل میشه، پارسال نقاشی امسالم عروسک. وااای عکسا، البته الان جز عکس نهار منو نرگس که یهویی گرفتم هیچ کدوم دست من نیست.
+ خیلی خیلی یهویی نوشت.
اضافه میکنم: وجود همزمان سه تا موجود زنده در نمایشگاه خیریه که شش سال است در کوچه پس کوچه های وبلاگ از بلاگفا تا بیان به سر و کله هم میزنند قابلیت این را دارد که فضای وصف نشدنی را نمایان سازد.
۹۶/۰۹/۲۱