"پروژه هم با موفقیت تحویل داده شد"
از چند روز پیش هماهنگ کرده بودم و قرار بود امروز تحویل پروژه داشته باشم قرار بود با داداشم برم ک کاری براش پیش اومد و من صبح با اتوبوس رفتم ی پیرزن گوشای منو مفت گیر آورده بود از اصالتشون از بچه هاش بهم میگفت پیاده شدنی گیر داده بود بمونه پیشم کارم ک تموم شد باهاش برم خونه اش :) فک کنم دلش ی همدم ی هم بازی میخاد شاید منم تو اون سن دلم بخاد با یکی حرف بزنم الهی بین هر حرفش منو شبیه جوونیاش میکرد رسیدم دانشگاه یکم زود بود منتظر موندم استاد آن تایم یکم دیر اومد مثل همیشه بمب انرژی مث همیشه خوش برخورد خدا میدونه ک من چقد این مرد حدودا 35 ساله رو قبولش دارم پله های چهار طبقه رو طی کردیم رسیدیم اتاقشون لپ تابو باز کردم و کارمو نشونش دادم رو سی دی هم ک زده بودم رو دادم بهش خوشش اومد از اینکه خودم کار کردم فرم ثبت پروژه رو گرفت و تو ثبت نمره یک عدد 19 نوشت :) تشکر کردم خواستم بیام گف چن لحظه بمونم میگف باید قول بدم صنعتی شریف قبول شم :) اینقدر ازم تعریف و تمجید کرد ک دلم نمیخاست پاشم بیام خونه نیشم باز میشد همینطور اینقد خوشم میاد وقتی مهربونیای ی آدم ب ظاهر شدیدا رسمی و پرجذبه رو میبینم دادم نمره رو امتحانات ثبت کرد و ی برگه هم ک برا بایگانی بود اونم دادم از دانشگاه بیرون اومدم .... یک پست مرتبط یادمه گفته بودم موفق میشم ک بنظرم موفق شدم درسته ی گام کوچیکه ولی همین ک با حرف سید مرتضی تحریک نشدم پا پس نکشیدم همین ک خودمو قبول کردم کافیه ....
رفتم سوار تاکسی سواری شدم ک بیام خونه سر ظهر و رمضان مسافر نبود جز منو ی آقای دیگه ک هیچ کدوم دوس نداشتیم منتظر بمونیم ب پیشنهاد مسافر قبل من مشترکا پول کرایه دو نفر دیگه رو هم حساب کردیم زود حرکت کرد رسیدم خونه گرما داشت میرف رو اعصابم چن ساعتی خوابیدم نیم ساعته ک بیدار شدم بعد ی دوش آب سرد یکم سرحالترم ........
+ فک مکیردم آز مدارمنطق باید 20 شم ولی 18 داده اشکالی نداره الف شدم ..
شیرینیش رو هم می خوام البته!