عکاس گروه همایشمون ، همون پسر آروم ولی شیطون ، همون که این سه ساله ندیده بودمش، همون که میگفت محاله منو نشناسید ، مثلا هم ورودی ایماا ، همون که ای کاش طی این سه چهار هفته هم نمیدیدمش ... تنها نشونش برا مامانش "پلاک" گردنش شد .
تابستان 94 ویدا رفت .. اردیبهشت امسال ادیب .. یعنی باور کنم علی هم رفت ؟؟
متنفرم از هر چی زود رفتنه ....