خدایا شکرت خیلی بزرگی بهترینی .......
"سلسله موی دوست حلقه ی دام بلاست
هر که در این حلقه نیست غافل از این ماجراست
دلبر بی وفا تو که نبودی
پر جور و جفا تو که نبودی
من از دست تو که گله دارم بسیار
تو را جور و مرا حوصله بسیار
از غم عشقت دل شیدا شکست
شیشه می در شب یلدا شکست
از بس که زدم ریگ بیابان به کف
خار مغیلان همه در پا شکست
ما همه چشمیم و تو نور ای صنم
چشم بد از روی تو دور ای صنم
زلف و به رخسار چو افشان کنی
حالات جمعی را پریشان کنی
وای و به حال دل شیدای من
من از تو دوری نتوانم دگر
کز تو صبوری نتوانم دگر" ...
همه رو برق میگیره منو فانوس ...
باید اول ارزشیابی اساتید رو پر کنیم تا بتونیم نمره امونو ببینیم ک ثبت نمیشه و خطا میده از دیشب امور دانشجوییمون هر چقد راهنماییم کرد ک شاید بتونم حلش کنم نشد تابلوه ک مشکل از طرف آموزش هست گف فردا میگم آموزش حل کنه :(
من اصلا با این ارزشیابی اساتید مخالفم شش ترمه من نخوندم چی پرسیدن اینقد زیاده فقط الکی تیک میزنم ثبت شه تموم شه از بس زیاده آدم تا پرش کنه کمر درد میگیره ..
ترس: اوصولا ناخودآگاه توی دل آدم خالی میشه و ی نگرانی ذهن آدمو فرامیگیره من تو جایی کوهستانی زندگی میکنم ولی بجز یک بار نشده نوک کوهی برم حتی کوه پشت خونه امون هر چه نقطه تیزتر و بلندتر کوه نزدیک تر میشم دلم میلرزه حس میکنم قراره بیافتم پایین و جان ب جان آفرین تسلیم کنم "ترس از ارتفاع" ... یک بار هم پارک آبی تبریز دلو زدم ب دریا و ارتفاع و آب رو باهم تجربه کردم هیجان خوبی بود انرژی های اضافیم تا حدودی تخلیه شد ...
بعضی وقتا ی حرفایی رو نمیزنیم یا ی رفتاری رو حذف میکنیم فقط بخاطر ترس از ناراحت کردن ...
حتی ترس از ناراحت شدن هم داریم مثلا بخاییم ب کسی زنگ بزنیم یا ی چیزی رو بخونیم یا ببینیم بخاطر اینکه شاید ناراحت شیم کنسلش میکنیم ...
دلم گرفته .. جدیدا ترس از دل گرفتگی هم پیدا کردم چون اینجور مواقع تمرکز کافی ندارم یکم زودرنج میشم و شاید واکنشم نسبت ب اطرافم یکم نرمال بودنشو از دست میده .
+ دعام کنید خیلی خیلی بخصوص واسه ی اواخر همین ماه ... امیدوارم اولین پست ماه بعدم عنوانش این باشه "ی خبر خوب"
من عاشق یک موجود فرشته مانندی ام به اسم پدر ....
احساسات و رفتار دخترانه خودمو دوس دارم دخترا لطیف ان ولی با این حال میتونن خیلی بی رحم باشن ی دختر میتونه خیلی صریح باشه ولی با حالات متفاوت و با شرایط متفاوت .......
امتحان 10 واحد از درسام همین الان تموم شد انتظار داشتم خیلی بهتر بتونم بخونم من ی عادتی دارم تو عمرم واسه امتحان درس عمومی نمیخونم دیروز بعد توانبخشی یکم استراحت کردم عصر با مهدیه رفتیم بیرون آش رشته و غذا واسه افطار خریدیم آوردیم خوابگاه باز شب یکم استراحت کردیم ک مثلا تا ساعت 3 بخونیم من نتونستم بخوابم مهدیه مثل فرشته ها خوابیده بود سردرد داشتم نتونستم درس بخونم صبح حس بیدار شدن نداشتم لای جزوه رو هم باز نکردم فقط 9 آماده شدم 10 هم رفتم سرجلسه فک کنم 19 شم :)
+یکم بعد داداشم میاد دنبالم بریم خونه .
بعد امتحان حفاظت پیام اومده واسم:
- سلام خوبین امتحان نجوریدی؟
+ ممنون خوب بود.
- بازم 20 دا مثل همیشه؟
+ فک نکنم احتمالا بالای 17 . اینقدا هم زرنگ و درس خون نیستم.
- آره بابا ما ک نمیشناسیمت!!!!!
من الان خودم تو شوکم انگار همیشه معدلم 20 بوده .......
آبجیم تو نت گم شده بود داشت مصاحبه هایی ک گویا با افراد مشهور یا موفق شده بود رو میخوند سوال آخر ک از همشون پرسیده بودن" چی رو ازتون بگیرن زندگی براتون تموم میشه" و یکی گفته بود آبرو یکی وجدان یکی ثروت و ... بنظرش جالب اومده یهو ب من گفت:
+ پری ی سوال ازت بپرسم؟؟
من: جانم بپرس.
+ حالا تو نظرتو بگو چی رو ازت بگیرن زندگی برات تموم میشه ؟؟
من: سوال خوبی پرسیدی .
+ پس بگو دا .
من(با ی حالت متفکر): کرم مرطوب کننده دست.
+ نمیدونم چرا ناراحت شد و گفت مسخره .
++ آفرین ب والیبالمون.
*بعدا نوشت: فردا نبرد منو امتحانام شروع میشه دعا کنید بتونم از بخش بزرگی از انرژیم استفاده کنم و بتونم نتیجه مطلوبی بگیرم ..
طرف دانشجوی ترم یکه یا اصن هنر کرده باشه ترم دو هست در واقع هنوز 20 یا 40 واحد درس پاس نکرده اگه چن واحدم پاس کرده باشه عمومی و دروس پایه بوده درواقع در حد تخصصی تو بطن رشته اش وارد نشده کار و اینام حالا بعد اتمام درسش قراره بهش فک کنه حالا تصویر پروفایل تلگرامش هم اینه
آقای پروفسور توفیق موسیوند مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان اینقد اعتماد ب نفس ندارن ک اینا دارن .