"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.
8آبان 1403 چند ماه مانده به تجربه 30 سالگی.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

این نیز بگذرد .........

حق پدید است از میان دیگران

همچو ماه اندر میان اختران

 

گر نبینی این جهان معدوم نیست

عیب جز انگشت نفس شوم نیست

 

دوسر انگشت خود بر دو چشم نه

هیچ بینی از جهان انصاف ده

 

روسر در جامه ها پیچیده ای

لاجرم با دیده و نادیده ای .......

غروب

۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۳

آزمایشی توسط سمیرزکی و جان پال رومایا از دانشگاه کولگ لندن انجام شد و نتیجه تحقیقات این محققان در مجله معتبر"public library of science" چاپ شد:

در این آزمایش به 17 نفر از زنان و مردان عکس هایی از عشاق سابق، همکاران و رقبا، آشنایان و حتی برخی چهره های سیاسی و اجتماعی نشان داده شد. زمانی که چهره دشمنان به نمایش درمی آمد، محققان از MRI برای پیدا کردن الگوی متمایزی در مغز استفاده می کردند.پروفسور زکی و رومایا این الگو را «مدار نفرت» نامیدند. همچنین فعالیت هایی از «مدار نفرت» در همان بخشی از مغز که پیشتر «مدار عشق» در آنجا یافت شده بود، شناسایی شد. زکی در این رابطه عنوان کرد: «تقریباً همان فعل و انفعالاتی که در آزمایش های مربوط به عشق و علاقه به آنها دست یافتیم، در مورد نفرت نیز صدق می کرد. من تا حدودی شگفت زده شدم که چطور عشق می تواند تغییر شکل دهد و به نفرت تبدیل شود.»

۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۰۱

رنگهای لحظات متفاوت زندگی من:

سکوت:نقره ای

پرانرژی:سبز

عصبانیت:آبی نفتی

آرامش:رنگین کمان

بی تفاوت:طوسی

کلافه و سردرگم:راه راه بنفش و خاکستری

اعتماد ب نفس:آبی روشن

شادی:قرمز

گیج بودن:زرد

کنجکاوی:سیاه و سفید

شیرین:یاسی

تلخ:سیاه

رنگی ک برام تعریف خاصی نداره:قهوه ای

۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۳:۰۴

دوشنبه حس نقاشی کشیدن ب سرم زده بود نه دفتر داشتم نه مدادرنگی برا تهیه کردنشون ی

سر رفتم بیرون یهو با خودم گفتم الان ک بیرونم واسه روز پدر هم ی کادویی بخرم دوساعت بیشتر گشتم

چیزی ک ب دلم بشینه پیدا نکردم برا فرار از بی حوصلگی از مسیر همیشگی نیومدم و از ی خیابون ک کمی

راهمو دورتر میکرد خواستم برگردم وسط راه ی مغازه بسته برام جلب توجه کرد ی مغازه خوشنویس ب اسم

"نگارستان" ب شماره رو شیشه اش زنگ زدم واسه فرداش قرار گذاشتم بعدش ب آبجیم سپردم از بابام

بپرسه کدوم شعر خودشو بیشتر دوس داره ک اونم پرسید و متن شعرو از بابا گرفتیم دادم با خط شکسته

خوشنویسش کردن .....

بابام اینقدی خوشش اومد و ذوق کرد ک نگو الهی دخترش قربونش بره :)

http://uupload.ir/files/ssma_img_20160421_140127.jpg
اینم لینک عکس کادودریافت
۰ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۰۱
بعد فکر کردن زیاد و قرار گرفتن تو موقعیت های متفاوت ب این نتیجه رسیدم ک تو دنیا هیچ
کسی رو اندازه بابام دوست ندارم هیچ کس یعنی فرشته زندگی من پدرمه ...

نتایج ن چندان مهم:

کنجکاوم ... نمیتونم هیچ چیزو فراموش کنم ... یکم خوددرگیر ... بعضا حساس


۰ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۳۰ فروردين ۹۵ ، ۰۹:۵۹

بعضیا زیادی اعتماد ب سقف ان عزیز من قرار نیس همیشه همه چیز طبق دوس داشتن تو باشه

یاد بگیر ک نمیشه غرور هر کسی رو شکوند و هر وقت اراده کرد بخشیده شد و همه چیز فراموش شه ........

آرزوهای شب لیله الرغائب:        +من           -مهسا

+آرامش ... عاقبت بخیری ... یاد خدا ...

-پنج تا از آرزوهام تحقق بیابن

:

:

:

پریسا: تعادل (عقل و احساس)

نسیم: شیطون احساسات و فوران خاموش نشدنی

پری: متناسب با فصل :) ---> متعادل اما متعصب و مغرور روی شخصیت

نتیجه هم اندیشی هرسه گزینه ----< سه انسان با سه دنیای متفاوت >----

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۷ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۰۹

من عاشق این موجودم اینقد دلم غش میره وقتی منو صدا میزنه میگه: عاشکم دوستت دارم تئزگدا

الهی فدای خوشگل خودم بشم مندریافت

۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۴
بیابان را سراسر مه فرا گرفته است
چراغ قریه پنهان است
موجی گرم در خون بیابان است
بیابان خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیان گرم عرق می ریزدش آهسته
از هر بند .
۲ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۹:۱۲

خدا معنی واقعی زندگی ....

من خود شیفته نیستم فقط بخاطر اینکه رضایت نسبی از خودم دارم خوشحالم ...

تحمل تلخی واقعیت سخت تر از لذت بردن از شیرینی رویاست .....

هر چقدر خوشبینی معقول بیشتر نتیجه مطلوبتر ..

..

۲ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۵۶

پریروز صبح که بیدار شدم از همون لحظه اول حس کسلی و درد تو تنم کردم دوتا مسکن خوردم دو ساعتی تحمل کردم حالم بهتر که نشد بدترم شد بابام اومد حالمو دید دوتا مسکنم اون داد ی ساعت بعد افت فشار و حالت تهوع و تب ولرز و سردی بدن امانمو برید همه هول شدن زودی بردنم کلینیک نزدیکمون بیشتر از حال بدم تداخل دارویی حالمو بدتر کرده بود بعد آمپول و سرم یکم بهتر شدم خانم پرستاره که با آبجیم حرف میزده متوجه شده من دانشجوی مهندسی پزشکیم رو تخت بودم که دیدم خانمه با دستگاه نوارقلب تو دستش اومد پیشم یکم مضطرب شدم بعدش دیدم آقای دکترم اومدن گفت یه نگاه به این بنداز ببین میشه درستش کرد منم که تا حالا عملا از این کارا نکردم یکم استرس داشتم ولی خب یکم که باهاش وررفتم ی چیزایی دست گیرم شد یه بار رو آبجیم تست کردم ی بار رو خودم آخر سر که رو آقای دکتر تستش میکردم بعد صرف 45 مین زمان تونستم درستش کنم ازم تشکر کردن دکتر هم کلی خندوندمون میگفتن ای خدا بیمار هم ک واسه آدم میفرستی اینطوری بیمار باصرفه ای باشه :)

۰ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۲۱ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۵۸