"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۲۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

هنوزم بی هوا میپرم بغل بابا و گونه اشو بوس میکنم .. هنوزم , بابا بی هوا موهامو میکشه و سرمو میزاره رو پاش و اینقد نازم میکنه ک دلم غش میره براش .. هنوزم بی هوا ساعت یک بامداد ب بابا میگم : حوصله اشو داری ی بحث حسابی داشته باشیم ؟؟ .. هنوزم شبا بابا گردنمو ماساژ میده .. هنوزم برام آواز میخونه .. هنوزم بهم میگه : دیکتاتور .. و هنوزم خیلی چیزا ثابتن .. قرار نیست همه چیز تغییر کنه .


+ وقتی با خودم حرف میزنم . وقتی ب خودم مشاوره میدم . وقتی خودمو دعوا میکنم . وقتی خودمو قانع میکنم . وقتی در عین واحد با سه فکر متفاوت ک همه اش تو جسم خودم جمع شده , مذاکره میکنم . با خودم میگم دو حالت داره . یا دیوونه ام یا یکی از عجایب خلقت .... من تو ذهنم با خیلیا حرف میزنم . حتی شما دوست عزیز :)

۵ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۲۱:۱۷

یکی از قانونای تقریبا پایدار که شاید قبلنا کشف شده و من تازه درکش کردم : آدم های کم حرف,حرفای بیشترتری برا گفتن دارن .

۹ نظر موافقين ۴ مخالفين ۰ ۰۶ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۵۵

دیشب ک فیلم آینه های نشکن نشون میداد و عماد زیادی جلب توجه میکرد گفتم ..

تو فیلمای ایرانی اگه قرار باشه , یکی آخر فیلم بمیره . ی حرفای قلمبه سلمبه ای میزنه و احساسی برخورد میکنه یا مثلا از کلمه رایج "بامجان بم آفت نداره" استفاده میکنه یا بچه اشو ی جوری بغل میکنه ک آخرین بغله . ب خیالشون مرگ طرف تاثیرگذار شه و جاودانه شه و اینجاست ک , ما میگیم: طرف او ایشیخلاندریر (ev ishikhlanderer).

یا کلا معادل فارسی نداره یا من بلد نیستم . ولی مفهومش اینه ک : آماده یک مرگ خوب میشه ..

او : خونه  ..  ایشخلاندریر : روشن میکنه  ..


* صرفا برای بالابردن سطح فرهنگ زبان شناختی و اعلام حرص خوردن از دست این ادا اوصولا :)

۹ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۳۵

یکی ک ساعت پنج عصر خوابیده و ده شب ب زور بابا بیدار شده تا شکم گشنه نخوابه . از ده شب تا الانم دهنش ی ریز کار کرده حق داره تا صبح خوابش نبره .... خوابی ک مث همیشه نبوده . هزاربار جا ب جا شده و هزارتا لگد نصیب آسمون و زمین کرده. خوابی ک سبک نبوده . خوابی ک نیم ساعت بوسه زدنای مخمدامین دو و نیم ساله بر سر و چشم و صورتشم وادار ب بیدارشدن نکرد و میدونه ک باید دو روز نازشو بکشه و از دلش درآره . خوابی ک نفهمیده تو این فاصله مهمون داشتن و نفهمیده کی همه در رو بستن و رفتن بیرون و برگشتن :)

+ دلم برا مامانم تنگ شده ... رفته نوه هاشو دیده منو ب کل یادش رفته.

۶ نظر موافقين ۲ مخالفين ۰ ۰۲ شهریور ۹۵ ، ۰۱:۱۰

دیشب شبکه استانی فیلمی ب اسم "فرزند چهارم" نشون میداد . زیاد جالب نبود . ولی برا یکم خندیدن تو بیخوابی بدک نبود ...

پسره:اینقدی که بهت علاقه مند شدم دیگه نمیتونم بهت دروغ بگم ..

میفهمم ک پای حس عجیب دوست داشتن واقعنی وسط باشه , جز راست نمیتوان بود . ولی کاش بتوان "همیشه" و برای "همه" روراست بود و درستی صرفا بعد پشیمانی نباشه و از ازل راست بودن شیرین تره ...

صداقت یعنی خود آرامش :)


پ.ن: چند ساله نهایت دروغم , وقتایی بوده ک حالم خوب نبوده و در جواب سوال مامان بابام ک پرسیدن خوبی ؟؟ لبخند زدم و بوسشون کردم ...

"خداروشکر"

موافقين ۴ مخالفين ۰ ۰۱ شهریور ۹۵ ، ۱۱:۱۶