برادر داشتن خوبه، کاش مامانمم داداش داشت ...
يكشنبه, ۶ فروردين ۱۳۹۶، ۰۷:۲۷ ب.ظ
دعواش میکنم و میگم: یا خودت دست به کار میشی یا خودم یه دخترِ ترگل ورگل برات نشون میکنم(با لحن کوکب خانومای 20 سال پیش) چند دقیقه ای میخنده و میگه: خودم میتونم، همینم مونده تو بلاچه(بلای کوچک) برام آستین بالا بزنی. میگه: فقط نگران شوور کردن توام، منم از رو نمیرم و لیست اسامی بیل زنندگانِ پاشنه در رو ردیف میکنم و در نهایت میگم: نظرم فقط رو یکی از اون چهار تا خلبان، کمی مثبت بوده ولی خب ترس از ارتفاع دلیل منتفی شدن میشه :)) و اینقد میگیم و میگیم، آخر هم میشه هیچی و وقتی کم میاره قلقلکم میده، تنها راهی که میتونه خفه ام کنه همون قلقلکه.
چشماش شیطون میشه و شروع میکنه به تعریف کردن از من، میفهمم که کارش گیره و میگم: مامان اتو کو؟؟ پرو برمیگرده میگه: اون جورابا رو هم با دستای خوشگل و زیبا و باوقارت بشور عزیزم.
۹۶/۰۱/۰۶
بهش تیکه مینداززم:)
جوابمومیده
گاهی وقتهاباهم یکم کتک کاری میکنیمم:))
ولی یه خاطره روبهت میگم:))
به داداشم گفت قربون اون ریش های کوتاهت بشم
قربون اون موهای خوشکل موشکلت برم
توکه اینقدرخوشکلی
وازاین خوشکلیت استفاده کن وبرومغازه برامن این باطری ساعته روبخررر:))
وبهترتروجالب ترررر:))
یعنی من ازحرف اخرپسته داداشت خیلی حض کردممم
خداکلااداداشای بلبل زبونوحفظ کنه:))