"ف"."ض"
چهارشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۰ ب.ظ
حرف میزد و تقریبا اجازه حرف زدن به کسی نمیداد، با جملاتی مثل: صبر کنید حرفم تموم شه بعد. حرفمو کامل نگم یادم میره ببخشید. بالاخره بعد ساعتی رضایت داد و خواست به حرفاش خاتمه بده، گفت: مقصود از این افاضات ...
لبخند ریزی بر لب نشاند و زیر لب گفت: افاضات نه جانم بگو اضافات :)
۹۶/۰۳/۱۰