خاطرات بی دلیل
اینکه یه بار تو عالم بچگی یه کالن کوچیک نفت از تو انباری برداشتم و وسط باغچه خالی کردم به امید کشف نفت زیرزمینی دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی فکر میکردم خدا تو یه سن مشخص به همه بچه میده ولی دختر یه همسایه امون هی بزرگ میشده و مادر نمیشده و در مقابل دختر همسایه دیگه امون با اینکه کوچکتر از اون یکی بوده به صرف اینکه براش جشن گرفتن بچه دار شده و زده تمام معادلات ذهنی من رو پوکونده و حل این معما شده بوده مهم ترین دغدغه من، دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه یه بار تو عالم بچگی برا مسافرت بابا یه شب بردتمون ییلاق و اد(عدل) همون شب گاو صاحبخونه زایمان کرده و اونام که اخلاق منو نمیدونستن پیش من سوتی دادن که گاو خودش بچه اش رو دنیا آورده و منم زدم زیر گریه که برش گردونید شکم گاوه تا مجدد دنیا اومدنش رو ببینم دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه یه بار تو عالم بچگی روی صفحه کلید کنترل تلویزیون رو با چاقو بریدم تا هیچ کس جز من بلد نباشه باهاش کار کنه دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی حسش نبوده برم دنبال کسی که اذیتم کرده و حرصم رو درآورده بگیرمش و تلافی کنم و بجاش میگفتم بگیرن تحویلم بدن تا منم بزنمش و دلم خُنک شه دلیل نمیشه که الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی سوالایی مثل: چرا پودر لباس شویی کف میکنه، هندونه اول بوده یا تخم هندونه، اگه فلان کار گناهه چرا خدا تو خلقت انسان انجام و روش انجام اون کار رو تو ذهن انسان جا داده و ... دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی بدون اطلاع مامان لیوان رو گذاشتم رو اجاق گاز و شعله اش رو روشن کردم تا ببینم گرما باهاش چیکار میکنه دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی تمام خوراکی ها بخصوص پُفک رو میریختم تو یه ظرف و میسوزوندم ببینم چی میشه دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی با چکش گوی های تزیینی رو میشکستم و ساعت ها درمورد مایع لزج و بدبو داخلش فکر میکردم دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. اینکه تو عالم بچگی بیشتر عروسکام رو بخاطر اینکه حین لمس کردنشون حس میکردم چیزی مثل شن داخلش هست رو با چاقو پاره میکردم دلیل نمیشه الان تو مهمونیا همش حرف بچگی من باشه. الان که من بیست و چهار سالمه اصلا نباید تو مهمونیا حرف بچگی من باشه.