"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

خوشبختی های خوشمزه کوچولو

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۹، ۱۲:۱۲ ق.ظ

بچه که بودم یکی یکی دندونهام میافتادن و پیرزن کوچولوی تُپل میشدم، مامانم میگفت: جای خالی دندونت رو زبون بزنی کج درمیاد. ترجیح میدادم ساعتها زبونم رو از دهنم بیرون نگه دارم تا دندون کج نداشته باشم. کمی بزرگتر شدم و دندونهام ردیف صاف و بدون کوچکترین کجی رشد کرده بودن، دوست داشتم قاه قاه بخندم و دندونهای صافم بیرون بزنن ولی نمیشد، صورتم پُر بود و لب و دهنم کوچولو. حالا بعد از سالها با شنیدن جمله "خنده هات رو نگاه" عکسهام رو یکی یکی مرور میکنم و چهره لاغرتر و دهنی که برای خنده بازه با دندونهای صافِ ردیف شده رو میبینم و برای بار هزاروچندم به خودم یادآوری میکنم که چقدر موجودات ناشکر و تُخسی هستیم، به آرزوهامون میرسیم بدون اینکه ازش لذت ببریم و بفهمیمش و قدر بدونیم.

موافقين ۲۱ مخالفين ۰ ۹۹/۰۵/۱۸

نظرات  (۸)

مشکل بیشتر اینه که دیر می‌رسیم به چیزی که روزی آرزومون بوده. اون موقع دیگه از دهن افتاده. دیگه آرزو نیست. آرزوی روزهای دوره.

 

پاسخ:
هووم درسته هرچیزی به وقتش خوشمزه تره و بعدش بیات میشه.
امیدوارم تو بهترین زمان ممکن به آرزوهات برسی. :)
۱۸ مرداد ۹۹ ، ۱۰:۱۴ مترسک ‌‌‌‌‌

یه زمان (این یه زمانی که میگم از فاصلهٔ سال ۹۰ تا ۹۸ مد نظرمه!) آرزوم این بود موهام دم اسبی باشن و یه مک‌بوک زیر دستم داشته باشم... الان با موهای مواجی که دمش روی گردنم نشسته و انگشتایی که روی کیبورد مک‌بوک داره می‌لغزه اینا رو برات می‌نویسم ولی همه چیز رو می‌بینم جز این ۲ تا آرزوی دیرینهٔ برآورده شدم! نمی‌دونم علتش چیه ولی همه‌مون به این حواس‌پرتی‌های این مدلی دچاریم :/

پاسخ:
همین که الان یادت اومد و برام نوشتی بنظرم خیلی جذابه :)
منم علتش رو نمیدونم.
برسی به همه آرزهای خوشمزه ات مترسک عزیز 

عزیزم چه حس بانمکی..

پاسخ:
حُبی جانم خیلی گوگولی طور حتی :))

همون کامنت آقاگل 

 

 

+

حس های خوبت مستدام بمونه 💙💙💙

 

سلام بر نازنین عروس  ❤❤

پاسخ:
همون جواب آقاگل :)

+
ممنون عزیزم❤💚❤ حال دلت همیشه شاد :)

سلام واران جان قشنگ

شاید از احوالات زمونه ما باشه که یه ذره اینجور دلتنگ وبی قرار هستیم و انگار دلمون هر چی هم که داشته باشیم بیرون یه چیز هایی خرابه که به اونا راضی نمیشه اونقدر مشکل درست کردن که خوشی های ساده خودمون رو هم نمیبینیم

پاسخ:
آره حتما همینطوره تاثیر عوامل بیرونی کم نیست.
دلتون همیشه شاد. :)
پاسخ:
به درد نمیخوره زیاد جالب نیست شاید اهمیتش رو از دست میده. :)

عادی شدن و عادت مشکلمونه ... اینها باعث میشن،، ماشینی و عجول از کنار همه ی رسیدنها و لحظه ها بگذریم.. فقط یک ایست،، آرام کردن و تمرکز،، همه چیزو دوباره یادمون میاره و شکر آغاز میشه.. بعد از  شکر واقعی،، دیگه هیچی مثل قبلش نمیشه! 

پاسخ:
درسته :) بنظرم خیلی خوب واکاوی کردی این حس رو 

دارم سعی می‌کنم تپل فرضت کنم و داده‌هام کافی نیست براش:))

پاسخ:
من در طول تاریخ فراز وزنی رو تو بدو تولد داشتم و تا مدت کمی ادامه داشت تا اینکه فرود از نوجوانی بصورت اندک شروع شد و تو جوانی زد داغون کرد. :)))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">