انسان ساده اییم , نه اینکه خنگ باشم یا شدیدا بدیهی . ساده ب این معنا ک سعی در پیچیده کردن ندارم . هر چه ازم سرمیزنه بدون نقشه است در یک کلام خودم رو بازی نمیکنم .....
در این بین ساده ترین من چشمان من است . ساده تر از عقل . ساده تر از دل . ساده تر از زبان . گاهی وقتا فک میکنم احساساتم در این یک جفت چشم جمع میشود . همان پیرمرد 80 ساله ای ک میگفت: تو با چشمانت حرف میزنی شاید از چشمانم همه چیز را میخواند و برای همین همیشه او بود ک میتوانست حریف سرسخت من باشد . امروز چشماهایم آشکارم کرد . وقتی امروز یک نگاه . تمام وجودم , تمام من و تمام حسم رو بیان کرد با دستام خفه اش کردم و در دل دعواش کردم . اما افاقه نکرد , ب محض خلاصی از پوشش دستانم و برخوردش با آینه ماشین , فهمیدم ک این چشمها هیچ وقت یاد نمیگیرن ک در اختیار من باشن .....
* این دو عکس واسه چهار پنج سال پیشه . خیلی دوستشون دارم .
یکی از بهترین تفرح های من آب بازیه ....
ی روزی میرسه ک بتونم ی تیکه از ابرای تو آسمون رو بکنم و بغل کنم ....