یه مردِ خیلی قوی هیکل و دوتا پسر جوان دم در بودن، میگن: کیه؟؟
من: بابا نمیشناسم یه مردِ گُنده است با دوتا پسر!
بابا نگاه کرد گفت: تعارف کن بیان تو.
رفتم آشپزخونه به آبجی میگم: اینا کین؟؟
آبجی: اون آقاهه بزرگتره، پسرِ تنها خاله امونه، اون دوتا هم نوه های خاله.
:||