"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.
8آبان 1403 چند ماه مانده به تجربه 30 سالگی.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۷۰۶ مطلب توسط «هلما ...» ثبت شده است

یه مردِ خیلی قوی هیکل و دوتا پسر جوان دم در بودن، میگن: کیه؟؟

من: بابا نمیشناسم یه مردِ گُنده است با دوتا پسر!

بابا نگاه کرد گفت: تعارف کن بیان تو.

رفتم آشپزخونه به آبجی میگم: اینا کین؟؟

آبجی: اون آقاهه بزرگتره، پسرِ تنها خاله امونه، اون دوتا هم نوه های خاله.

:||

۲۱ نظر موافقين ۶ مخالفين ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۳۷

یه استاد ادبیات فارسی داشتیم زُل میزد به چشم تک تک دخترای کلاس و وقتی دل سیر نگاه کرد میگفت:

"گُوزَلهَ باخماخ ثَوابده"

(ترجمه هم نمیکنم)

۴۰ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۲۶

اولین کافه ای که داخلش شدیم، فقط دک و پوز و بزک دوزکش بود هیچی نداشتن، نفری یه چایی دارچین خوردیم. کافه بعدی یه موهیتو و اون یکی هم دقیق یادم نیست ولی شکلاتی بود سفارش دادیم. ما دوتا نوشیدنی هامون رو share کردیم، من اول نصف موهیتو رو خوردم همونطوری که نرگس اول نصف اون یکی رو خورد و ادامه اش رو من.

:)))

۲۲ نظر موافقين ۹ مخالفين ۰ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۲۲:۲۹

میتونم صراحتا بگم از بیشتر عشق های افسانه ای و اساطیری خوشم نمیاد که هیچ بلکه بدم میاد، اسم "ویس و رامین" و عشق آتشینشون رو زیاد شنیده بودم، هی مشتاق بودم بخونمش و هی نمیشد، خیلی اتفاقی وقت شد خلاصه وار یه چیزایی درموردشون بخونم.

۲۷ نظر موافقين ۵ مخالفين ۱ ۱۸ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۰۶
هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی بشینم و به ماهی ها فکر کنم، به اینکه همیشه همه چیز رو برا اولین بار تجربه میکنند، به اینکه خوشبخت ترین مخلوقات خدا هستند، به اینکه حتی میشه به ماهی ها حسادت کرد...


"ابر ابله"
۲۰ نظر موافقين ۹ مخالفين ۰ ۱۲ فروردين ۹۷ ، ۱۷:۱۴

بلاگفا خیلی بهتر از بیان بود

حداقل خلوت تر

۲۴ نظر موافقين ۶ مخالفين ۳ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۳:۳۱

چه عیدی

چه شبی

چه خبرایی

چه مقاومتی

چه آرامشی

چه طوفانی

چه غوغایی

چه رویی

چه بازی هایی

چه زندگی ای

چه خنده ای

چه تلخ خندی

چه هوایی

چه تعطیلی

چه سکوتی

.

.

.

۲ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۲:۵۸

امشب بلاخره سحر میشه

فردا هم میاد و میگذره

پس فردا هم همینطور 

حتی دو ماه دیگه هم میاد و میره

خب روزا یکی پشت دیگری میگذره

واقعا ارزش نداره غصه بخوریم

مگه نه؟؟!!

ما آفریده شدیم برا ساختن با روزای سخت

یا حتی برای ساختنِ روزای سخت

:))


۱۰ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۵۴

بعد از دو ساعت تمرین کردن با "هوهو و کوکو"، از تو اسپیکر صدای سالار عقیلی شنیده میشه که میخونه: "ای ایران فدای اشک و خنده تو دل پر و تپنده ی تو ..." با خوشحالی میگه: پری پری دو تایی با این برقصیم :||

۱۲ نظر موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۱۰ فروردين ۹۷ ، ۰۱:۴۲
آدمی هرچقدر هم توی تخیلاتش آینده رو خوشبینانه نگاه کنه، باز تو یه گوشه ای از این شهر وسیع خیال هاله ای از ترس میبینه، ترس به معنی رعشه های آروم ته دل. بعضی وقتها بعضی ترس ها رو دوست دارم، زندگی بدون هیجان و حتی ریسک خیلی سرد و بی روحه. وقتی پست قبل رو مینوشتم کلی به خودم خندیدم و تو دلم به خز بازی خودم فحش میدادم، که چی یکی وقت بذاره و به ده سال بعدِ زندگی من فکر کنه؟؟!! ولی خب واقعیت اینکه یه نتیجه که منتظرش بودم رو برام آشکار کرد، "زندگی آروم و روتین". فکر کنم خیلی هامون همه چی رو آروم میخواییم و هیجان های زندگیامون همه پیشامد هستن که بعضی هاش قابل پیش بینی و بعضی هاش غیرقابل پیش بینی هستن ولی من زندگی پرهیجانِ همراه با آرامش میخوام. یادم نیست کِی و کی یه بار گفت: بعضی از واکنش های ما در این فضای مجازیمون دقیقا عکس رفتارهامون تو واقعیته، بنظرم بیراه نگفته من تو بیرون از وبلاگ تقریبا یه دخترِ فرا شیطون و پیچیده ام، هرچند شیطنت رو نمیشه یک صفت همیشگی تلقی کرد، چون موقعیت میسازدش. 
:)
۱۵ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۰۷ فروردين ۹۷ ، ۱۲:۳۸