"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

لحظاتی که عاشقانه اند .

يكشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ب.ظ

پیش دوستاش , همکلاسی هام , فامیل یا هر جایی که انسانی از نوع پسر جوان ببیند , کمتر از "عزیزدلم" و "زندگی" صدام نمی زند. دلم ضعف می رود برای "عشقم" گفتن هاش , حتی اگه جمع صمیمی تر باشد که قشنگ در بغلش جایم می دهد و من هم از موقعیت سوء استفاده می کنم و سفت می چسبمش . حالا بماند که سشووار کشیدن مو و خیلی کارهایم را می اندازم گردنش , بجاش اتو کش مخصوص لباسهاشم ....

با تمام محبت و صلابت مردونگی و چشمان عسلی معصوم گونه اش , کنارم و دست در دستم قدم برمی داشت و من هزاربار خدا را شکر می کردم , از اینکه کانون توجه اش فقط من بودم ذوق می کردم مثل همیشه . در همان حال یکی از دانشجوهای فضولش سلام کرد و با شیطنت تمام تبریک گفت: "چقد بیخبر ؟؟ فک کنم من اولین نفر از بچه های دانشگاه باشم که خبردار میشم , تبریک میگم ." چشمام برق میزدند و دلم شیطنت می خواست , دوست داشتم قبل اینکه حرفی بزند , تشکر کنم و پسر جوان را زودتر دورش کنم , ولی از ذهنم خواند و با لبخند رو به پسر جوان گفت:" ایشون خواهرم هستن :) "

برادر من وقتی حق داره کانون توجه اش دختر دیگری جز من باشه که اون دختر همسرش باشد, همین و بعد از اون دیگه بچه و نوه و نتیجه و ....

اصلا زیبایی دختر , نقش دختر و زندگی دختر و شاید شیطنت های دخترانگی دختر با وجود برادرش هویداتر می شود ....

موافقين ۶ مخالفين ۰ ۹۵/۰۹/۲۸

نظرات  (۱۰)

کم مونده بود منم پیام تبریک بفرستم و شیرینی بخوام :)
ایشالله همیشه سالم باشید :)
پاسخ:
:) تا این حد ؟؟ :))
برا اون تبریک باید متفاوت عمل کرد :)
خیلی ممنون :)
همچنین شما ..
اون متفاوت بودن که بعله ... تبریک به داشتن همچین برادری :)
پاسخ:
اوهوم ... بععله خیلی خیلی ممنون :)
به به! عاشقانه هاتان مستدام! :)
پاسخ:
:)
خیلی خیلی ممنون :)
:)
تا باشه از این جور لحظه ها 
پاسخ:
:)
خیلی ممنون .
((-:چه عاشقانه ای
پاسخ:
دوستش دارم :))
۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۵۷ مرتضی خیری
پاراگراف اول رو که خوندم، دیگه نمیخواستم ادامه بدم. اما شانس آوردم تا تهش خوندم.
پاسخ:
همانا شانس به شما روی آورده :)
عه یکم حوصله بخرج بدین .. والا :)
۰۵ دی ۹۵ ، ۰۵:۱۲ بای پولار
فک کردم منظورت پدرت بوده و منم یه جورایی غافلگیر شدم :))
پاسخ:
گویا پست غافلگیر کننده ای بوده :)
نه پسر بابام منظورمه :)
۰۵ دی ۹۵ ، ۱۷:۲۷ آذری قیز
خوش به حالت:(
پاسخ:
مرسی ....
چرا :( ؟؟؟
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۵۷ 💖 miss fatemeh 💖
از نگاه تو وسط بهشتی :))))
خدا نگهش داره برات😊
پاسخ:
اوهوم آرررره :))
مرسی مرسی :)
۰۶ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۰۵ 💖 miss fatemeh 💖
از نگاه من تو وسط بهشتی

"من" جا افتاد :|
پاسخ:
متوجه شدم عزیزم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">