"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

سال نود پیش دانشگاهی بودم، اوایل اسفند انتخابات نمایندگی مجلس بود منم اواخر بهمن هجده ساله شده بودم و رای اولی چند آتیشه، طوری که از اعضای اجرایی همکارای داداشم بودن و فکر میکردن من جای کس دیگه میخوام رای بدم نمیتونستن قبول کنن هجده سالم شده ولی امروز نه آتیشی بود نه یخی از صبح میخواستم برم حوصله نداشتم، تا اینکه ساعت شش عصر راه افتادم و هفت و نیم رای دادم, "هفت تا مُهر"، زمان خیلی زود میگذره خیلی....

۱۵ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۱۵

امروز از آن روزهایی است که خونه ما شده خونه مادر بزرگه، با چهار نوه قد و نیم قد، بالاخره الان از شدت خستگی آرام شدن حتی محمدامین خوابیده، "فاطمه حورا" ازم خواست بریم حیاط برام شعر بخونه. 

 
۱۳ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۰۰

دلم واسه سحرهای ماه رمضان تنگ شده، حتی اگه بعضی از روزهاش رو روزه نگیرم :)

الان: 4:12

اذان صبح

یه دل سیر همه رو دعا میکنم....

۱۲ نظر موافقين ۱۲ مخالفين ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۱۰

ترم های اول بود، زمانش دقیق یادم نیست، نشسته بودیم تو اتاق، گوشیش زنگ خورد، جواب داد، وسط مکالمه قطع شد.

گفت: تو بودی چیکار میکردی؟؟

من: چی رو؟؟

تعریف کرد: همکلاسیم بود زنگ زد، در مورد کلاس و کنسل کردنش حرف میزدیم، یهو قطع کرد، پیام داد که خواهرم اومد اتاق قطع کردم بعدا میحرفیم. حالا تو بودی ناراحت میشدی؟؟

من: نه، فقط بلاکش میکردم :)

.

.

.

سه روز نگذشته بود، یک آقا پسری بهم سلام داد و خودش رو معرفی کرد و گفت: چرا به فلانی گفتین من رو بلاک کنه :||

دلم میخواست سر دختره رو بکوبم دیوار :)

۲۸ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۵

یه سوالی ذهنم رو درگیر کرده: چه چیز باعث میشه یکی که در حقتون بد بوده رو "ببخشین"؟؟ بد حالا به هر نحوی، مثلا: با حرف دلخورتون کرده، ضربه عمیق تر از حرف بهتون زده، دروغ گفته، دلتون رو شکسته، اذیتتون کرده هر چیزی.

اصلا تا حالا کسی رو از ته دل بخشیدین؟؟

۱۳ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۰

دلم میخواد با یکی قهر کنم، نه اینکه قهر بمونما نه، آخه واقعا دلیلی برا قهر هم ندارم، شاید چون دلم میخواد بهونه ای باشه برا پرحرفی :)


+ چهارتا پست پیشنویس در عرض سه، چهار ساعت زیاده...


و ....

دلم یه آهنگ "سه بعدی" میخواد.

۱۶ نظر موافقين ۱۱ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۴۹

۱۵ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۰

من حتی باج هم میگیرم.....

از داداشم.

حتی تا جایی که میشه سرم رو خم میکنم و سشوار هم میکشم تا بلندتر و پرپشت تر نشون بده، در واقع کلک هم میزنم.


+"عید همگی مبارک"

۲۰ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۲۶
"بسم الله الرّحمن الرّحیم"
و اما بحث شیرینِ انتخابات, بله همونطوری که همه میدانیم جمعه هفته بعد هم از راه میرسد, رئیس جمهور هم انتخاب میشود و این فصل از داستان هم پایان مییابد تب و تاب الان هم در صندوقچه ها گذاشته میشود و تا چهار سال بعد درش قفل میشود. اینکه حق انتخاب یکی از حداقل حق هامون هست و باید حضور داشته باشیم, ازش استفاده کنیم به نظر من در آن شکی نیست, حتی با تمام بی توجهی هایی که بهمون میشود. من خودم بعنوان یکی از هفتاد میلیون ایرانی رضایت کامل ندارم البته که رضایت کامل سخت ایجاد میشود ولی انصافا رضایت نسبی هم در هاله ای از ابهامه(منظورم دو, چهار, هشت یا پنجاه سال اخیر نیست در هر دوره ای کم و کاستی هایی بوده), بگذریم حرفم سر چیز دیگری است, قرار نیست همه ما یک جور فکر کنیم, قرار نیست نگاه ها یکی و در یک زاویه باشد پس باید پذیرای نگرش ها و علایق متفاوت باشیم چه بسا که در سیاست این تنوع میتواند بصورت مشهود خودنمایی کند و خودش رو به رخ بکشد. متاسفانه بنظرم اکثریت هر چقدر هم ادعامون بشه باز دو فاکتور "جو گیری" و "انتقاد پذیر نبودن و غد بودن" فعالی در وجودمون داریم. 
1. جو گیری: در طول تاریخ این مورد همراه و یار همیشگی بوده و بعضا با یک حرکت به نام "در صحنه بودن" اشتباه گرفته میشود, بدون فکر کردن به عواقب مسئله و خشم لحظه ای یا حتی خوشی بیش از حد لحظه ای و صرفا در اثر تحت تاثیر قرار گرفتن مقطعی، یک اتفاق هایی را رقم میزنیم که وقتی با چشم باز نگاه میکنیم جز تاسف هیچی در دست نداریم.
2. انتقاد پذیر نبودنی که هیچ کدام قبولش نداریم و یحتمل چیزی است برا همسایه که اصلا دچارش نیستیم, این مورد را واضح تر و با مثال عینی میگم, در همین بیان اگر چرخی بزنیم به پست های سیاسی برمیخوریم تا اینجا مسئله مشکلی نیست خیلی هم خوب که وضعیت جامعه امون رو بررسی میکنیم اما نگاهی به قسمت نظرات که میندازیم به سه قسمت تقسیم شده: الف) موافق های به به و چه چه خوان. ب) محافظه کار ها یا ممتنه ها که اوصولا برخوردی نرمال باهاشون میشه. ج) مخالف ها. به قسمت سوم که میرسیم وضع دچار تغییر میشود و نهایتا هم صاحب پست و هم مخاطبی که نظر نوشته خود رو اصلح میداند, دیگری را به صورت قاطع بی منظق میداند و محکوم میکند حتی دیده شده زمینه ناراحتی بیش از حد همدیگه رو فراهم میکنن(البته که استثنا همیشه هست) در حالی که شاید در صورت سر کار آمدن هر شخصی به عنوان رئیس جمهور به حال هیچ کدام که نه حتی به حال جامعه هم فرقی نکند و تنها نتیجه حاصله مشکل و ناراحتی بین افراد باشد، البته که اگر به حال هر کدام فرقی هم بکند باز بنظرم توهین و زیر سوال بردن همدیگه ارزش ندارد.
ووووووووووووویییی چقد حرف زدم دیگه بیشتر از این میشه اضافه گویی، حالا به روم نیارین الانشم اضافه گویی شده :))
والسلام موفق و پیروز باشید و باشیم.

کتاب "جامعه شناسی خودمانی" به توصیه جناب آقاگل. لینک دانلود
آروم آروم میخونمش :)
۱۳ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۴۲


"چند روزی هست وقت نکردم وبلاگ ها رو بخونم، ماشالا چقد هم ستاره پر نور دارم"

۱۴ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۳۲