"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

مثل من بیشعور نباشید.

سه شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۱۲ ب.ظ

"

حرف میزنم، نق میزنم، حرص میخورم، بلند بلند حرف میزنم .....

یهو میبینم دستش رو گذاشته زیر چونه اش داره نگام میکنه.

چشماش غم داره.

گونه اش رو بوس میکنم و دستش رو وسط دوتا دستام نگه میدارم.

میگم: ببخش ناراحتت کردم؟؟

لبخند مصنوعی رو لبش میاره و میگه: نه، من برم یکم بخوابم.

"

+ اینجور پست ها رو پیش نویس میکنم وقتی حالم بهتر شد پست کنم. الان خوب خوبم. :)

موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۹۶/۱۲/۱۵

نظرات  (۱۶)

:)
پاسخ:
یعنی عذاب وجدان منو مسئولا داشتن الان دنیا گلستان شده بود. :)
باشه
پاسخ:
آفرین :)
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۱۶ مریــــ ـــــم
من خودم از پیشگامان شعارمم
:)
پاسخ:
شعار!! خب تو عمل هم کن، تو که اهل عملی :))
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۱۹ مریــــ ـــــم
خب فقط بوی گاو میدم هلما دیگه
:)
پاسخ:
اوووم آره یادمه. اگه من روزی دیدمت قول بده بوی گاو ندی باشه؟؟ کلا من به بو حساسم، تازه اشم میگن: حس بویاییم با یه حیوون خوشگلی برابری میکنه. :||
۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۲:۳۰ مریــــ ـــــم
:دی
قول میدم قبل  دیدن تو برم حموم
:))
پاسخ:
آی مرسی *___*
مخاطب ماجرا کی بودن؟
افرین بر شما که متوجه اشتیاهتون شدین.
پاسخ:
مامانم. یعنی اصلا به مامان حرفی نمیزدما از چیزای دیگه نق میزدم به هرحال مامان غصه میخوره. اونم مامان من که نباید ناراحت بشه :|

خوب کاری کرید که ازش عذرخواهی کردید
معلومه ظرفیتش بالاست
اگر نبخشیدتون بنظرم بزنید نابودش کنید!

البته هنوز پستتون کامل نشده من نمیدونم اصل موضوع چیه؟
پاسخ:
مامانا عشقن...
عه نمیشه که مامانا دمپایی دارن، منم با دمپاییش خاطره ها :))


۱۵ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۴۷ ابوالفضل ...
چرا این قدر نزدیکانت رو ناراحت می کنی؟!!!
پاسخ:
به نکته خوبی اشاره کردین!!
نزدیکام" هیییییم..
خیلی هم عالی. 
این ایده ات رو دوست داشتم که نوشته رو وقتی که حالت بهتر شد پست می کنی .
پاسخ:
مرسی :)
خودمم خوشم اومد.
:))))))))))))
پاسخ:
:))
آخ آخ شرمنده ..نمیدونستم طرف مقابلتون کی بود؟
پاسخ:
نزدم که :))

هلما بانو، مادرها واقعا خیلیییی مهربونن و از حرص خوردن و نق زدن بچه هاشون ناراحت میشن.
مادرهااا عشقن❤❤❤😍😍😍
پاسخ:
آره صددرصد موافقم :|
خیلی خیلی خیلی خیلی عشق 😍😍😍
اعتراف میکنم منم همینطورم :(( یعنی وقتایی که اعصابم خرده و نق نق میکنم و حرص میخورم خودم صدبرابر بقیه عصبانی‌ میشم از خودم، گاهی خودم سر خودم داد میزنم که :اه خفه شو دیگه مردی بس که نق زدی:))
ولی انصافا اونها هم همینطورن، منم یه دیوار کوتاهم که وقتی ناراحتن عصبانیت ها و نق ها و غر ها رو سر من خالی میکنن،کلا صاف صافیم:)))
پاسخ:
میدونم چی میگی..
من اصلا به هیشکی غر نمیزدم از یه چیزایی شاکی بودم و اعلام نارضایتی میکردم حتی از دست خودم.
ولی خب تهش میفهمم خونواده نعمت بزرگیه که خدا بهمون داده :)
چی بگم :)
پاسخ:
چپ چپ نگام کنی کافیه :))
سلام 
حس کردم مخاطب پستت مادرتون باشند :)
ولی مطمئن نبودم :)
خداحفظشون کنه ❤❤❤

خوشحالم که حالت خوبه هلمایی:)
پاسخ:
سلام :)
اوهوم مادرم :)
مرسی مرسی😘😘💜💜

ممنون همیشه خوب بمون :)
خجالت بکش :دی

[سعی می‌کند گند دیروزش را ماست‌مالی کند :|]
پاسخ:
بیا باهم بکِشیم. :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">