450 درجه فارنهایت
اول اینکه خنگ خودتونید.
دوم اینکه تاثیرپذیری و تاثیرگذاشتن درمورد هرچیزی برای من به اندازه خودم معنا داره.
سوم اینکه میشه گزینه دوم اینکه رو بازتر کرد و به شرح زیر توضیح داد:
تاثیرگرفتن از کتاب برای من صرفا داخل کلماتی که جمله ها رو تشکیل میدن و گویا بعدترها هم میشن خوراک روح ما خلاصه نمیشه. ده ها بار "قند و پند" رو نه تنها خوانده ام بلکه تک تک کلماتش، طرح نارنجی روی جلدش و حتی تیترهای درشت قصه هاش رو جوئیده ام، نه به این خاطر که قصه شغالش زندگیم رو متحول کرده و روزنه ای روشن و پُرامید پیش چشمانم باز کرده نه نه تاثیرش برای من در درک ظرافت های رفاقت معنا داشت، عمق صداقت و بی ریا بودن دوستی رو در روز تولد دوازده سالگیم برام به ارمغان آورد. سلایق من همواره در حال تغییره، بعضا رو به رُشد و نمو میرود و بعضا رو به زوال، دوران نوجوانیم عاشق خواندن مجله بودم، از لا به لای مطالب علمی و تخیلی برای خودم اکتشافاتی جمع میکردم، حتی یک زمان هایی توهم رزومه شدن این اکتشافات در آینده رو داشتم. بعضی وقتها تک جمله ها و یا تک بیت هایی که در لحظه شنیدم یا دیدم تاثیری به اندازه دو جلد کتاب قطور بر روی من، عواطفم، علایقم و بصیرتم داشته. بزرگتر که شدم کتاب های سیاه نمایی شده به قلم اجنبی ها رو روانتر و راحتتر از متن های ملموس وطنی میفهمیدم. "بیگانه" فقط و فقط قادر به غرق کردنم در افکارم شد و نگران برای آدمهای پوچ گرایی که با خواندنش قابلیت پوچتر شدن پیدا میکنند. "برنده تنهاست"ِ پائولو کوئیلو مصمم کرد برای برنده شدن، هرچند شاید پائولو چند صد صفحه حرف زد تا به بازنده ها دلگرمی بدهد حتی با کوبیدن برنده ها. برنده تنها نیست یک تاثیر و باور خودخواهی رو هم برایم روشن کرد، وقتی که هدیه اش دادم به دوستم، وقتی بخواند نگاهش به کلماتی که من نگاه کردم میافتد، انگشتش صفحه ای رو که انگشت من ورق زده ورق میزند. "هولدن کالفید" برام یک روح آشنا بود، دنیایی که در آن برای تجربه کردن آزاد هستی. نهج البلاغه آگاهی میده به بینشم. و ...
چهارم اینکه دلیل قسمت اول اینکه اینه که الان یادم اومد قرار بود تو این چالش شرکت کنم.
مرسی از مستور بابت دعوتش :)
و مرسی از جناب دچار بابت دعوتش :)
تمدن بدلی bornos.blog.ir