"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

زنگ زدم به مامان، رفته بود مراسم تعزیه یکی از آشناهای دور، کلید خونه رو نداشتم، زنگ زدم به زنداداش، گفت خونه است برم پیشش. مامان هم اومد خونه زنداداش. زنداداش شیرینی سوغات دزفول تعارف کرد، گفت: داداشش آورده، مامان پرسید سربازی سختشه یا نه؟! یکم بعد زنداداش با خنده گفت: داداشم 6 صبح رسید تبریز، یکم استراحت کرد، قصد داشت امروز تبریزگردی کنه، خابالو بود که متوجه شد پری میاد اینجا زود جمع کرد بره شهرستان خونه مامانم. زنداداش تاکید کرده که پری شباهتی به قاتل ها نداره، تاحالا کسی رو زنده به گور نکرده ولی داداشش بس که معذبه یه جوری پا به فرار گذاشته که گوشی خاموشش رو هم اینجا جا گذاشته. میخندم میگم: میخوای برگشتنی سر راهم برم شهرتون گوشی آقا داداشت رو بدم بهش؟! میخندن :)) 

واقعا اگه امکانش بود یه مذاکره ای باهاش میذاشتم درمورد ترساش باهاش حرف بزنم. یادم باشه مِن بعد پست نوشتنی چادر سر کنم و قبل جواب دادن کامنت هر نامحرم استغفرالله زمزمه کنم.

موافقين ۴ مخالفين ۰ ۹۷/۱۱/۱۹

نظرات  (۷)

یاخدا
من اون پستت رو یادمه هنوز
طفلکی داداشه:) 
ربط پاراگراف آخر با متن رو نفهمیدم
پاسخ:
طفلکی :)
خب بنظرشون احتمالا گناهه.
بعد خوندن پست ابهتت منم گرفت :))
پست رو نخوندم ولی یادمه برام تعریف کرده بودی :*

+ منم عین نسرین نفهمیدم چه ربطی به چادر سر کردن موقع پست نوشتن داره؟!

پاسخ:
جذبه دارماا :))
بس که عجیب بود زیاد درموردش حرف زدم.

+ احتمال اینکه پست نوشتن بدون چادر بخاطر اینکه پست رو نامحرم میخونه حرامه.!
ما یه مشاور داریم که جنسیتش نر است:| 
بعد دبیر عربیمون میگفت این اقاهه چرا از ماها فرار میکنه؟
ک**ل ان ملت:| اولین جلسه که این اقا اومده بود کلاسمون انقدر ایه قران خوند که من شب قبل از جلسه دوم خواب دیدم فردا با عمامه و ابا میاد مدرسه، جلسه ختم قران میذاره هر کسم بیشتر بخونه نمره تشویقی میگیره! فاک بر او و خاندن مطهرش واقعا!:| 
پاسخ:
"جنسیتش نر است" میشه تا آخر حرفات رو با این یه جمله خوند. :|
چقدرم تاثیر گذار بوده تو خواب هم ولت نمیکرده. :))
چند روز پیش یه دانشجو طلبه اومده بود درمانگاه رفته بودم پیش پرستارا قرار شد من نوارقلب بگیرم، طرف راه به راه میگفت: خواهرم اجرکم عندالله حس میکردم وسط مکه ام، همه انگشتاش هم از اون انگشتر رنگیا بود، هی خواهرم خواهرم میکرد. گفتم: برادرم یکم ورجه وورجه نکنید کارمو انجام بدم، باز گفت: خواهرم اجر شما پیش خدا محفوظه، یکی از پرستارا گفت: خفه. من که شنیدم نمیدونم برادر هم شنید یا نه!
عاشق اون پرستاره شدم که گفت خفه
خب پری! قشنگ تعریف کم اوضاع پرستاره چجوریاس؟ با من خوشبخت میشه یا نه:-D؟:)))
پاسخ:
عزیزم :))
متاسفم اینو میگم: پرستاره دختره! :|))
اوکی! من مشکلی ندارم:-D [میخندد] اون چطور؟
(او از ابتدا شوخی میکرد و هنوز هم)
پاسخ:
فکر نکنم مشکلی داشته باشه😜 از خداش باشه :))
والا! :))))
پاسخ:
دقیقا :))
یادمه :)
پاسخ:
حافظه اتون خوبه ها :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">