"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

پست مهمان

شنبه, ۶ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۵ ب.ظ

در سرمای قبل پاییز روز های سردتر در انتظار من هستند. من و سرما با هم دوستیم نه سیگاری دارم برای دود کردن نه دل خطرکردن.... در آرامش قبل از پاییزم جا خوش کرده ام خسته ام از اتفاقات تکراری دوباره چشم انتظار روزهای برفی با قهوه های نه چندان اشرافی در کنج خاطرات غم گرفته با بغض هزار ساله ای که قصد شکستن ندارد، به همراه کوله بار اندوه و محنت و پشیمانی با چمدانی از حرفای نزده... چراهایی که هیچوقت جواب آنها را پیدا نکرده ام و امیدی به پیدا کردن پاسخ های ناخوشایند نیست چرا که خودمان نمی خواهیم آنها را بیابیم.... آه هایی که با هربار کشیدنشان قلبم به درد می آید نمی دانم مشکلم چیست که تمام آرزویم به یک نقطه تاریک تر از روح و روان ناآرامم برمیگردد... ای مسافری که چشم انتظارتم انتظار سخت است ولی نه به اندازه شنیدن خبر نبودنت دلم می خواهد جایی را که با تو پر شده با موسیقی های همان زمان با عطرهای قدیمی می خواهمت... برگرد. زمانیست که هیجان از روال زندگی پرتلاطمم سفر کرده و قصد آمدن ندارد از همان زمان که تو رفتی.... قصه چندان عاشقانه ای نیست قصه دوست داشتن رمانتیک حرف های فانتزی نیست حرف های خاک گرفته ام هستند دوستت دارم مانند گذشته شاید کمی متفاوت اما دوستت دارم... می خواهمت برگرد...

نمیدونم اگر عنوان رو نمینوشتم متوجه میشدین که این پست رو من ننوشتم یا؟!

این جملات تراوشات ذهنی یک نوجوان چهارده سال و هفت ماه و سه روزه هست که خودش رو برای همه شانزده ساله معرفی میکند. اسمش زهراست و نسبتش با من اینه که من عمه اشم یه عمه رفیق.

موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۹۸/۰۷/۰۶

نظرات  (۱۰)

همون عمه‌ای که دوتایی میرین تو اتاق صبح تا شب و شب تا صبح هرهر می‌خندین؟ 

 

:)))))

پاسخ:
اُوزودی😂😂 خود خودشه :))
هله هاراسیدی صباح لاریمدا چیخاجاخ اِشیه :)
۰۶ مهر ۹۸ ، ۲۳:۴۰ آشنای غریب

نه دیییم!؟

پاسخ:
هانسی قسمته؟!

اگه نمیگفتی میگفتم چقدر قلمت متفاوت شده هلما! :)

پاسخ:
به تو میگن یه دوست خوب :)
۰۷ مهر ۹۸ ، ۱۷:۲۳ دچارِ فیش‌نگار

سلام عمه اش :)

پاسخ:
سلام جناب فیش نگار :)
۰۷ مهر ۹۸ ، ۲۲:۰۱ آشنای غریب

کلا 

هم به نوشته ها

هم سن سال عشّاق

هم به قول جناب دچار :))

 

(پیرو کامنت تون که بهم دادین . من اومدم و نوشتم ها)

پاسخ:
آهان :)
عاشق که نمیشه گفت.

(خیلی هم خوب)

چه نوجوانی‌ِ لاکچری‌ای داره. :دی

نمی‌دونم چرا اما با خوندنِ این جمله که: نه سیگاری دارم برای دود کردن و نه دل خطر کردن؛ سریع نظریه‌ی اینکه تو اینو نوشتی رد شد. :)

پاسخ:
سلام خانم معلم :)
:)))
بله بله بس که منو خوب میشناسی ^__^
زهرا یکم از سنش کوچولوتر و بی پرواتره انگار، اینقدر ذوق داشت متنش رو زودتر پست کنم، هرلحظه میپرسه نظر دوستات چی بود. :)

خب پس از طرف من بش بگو فکر نمی‌کردم این متن رو یه آدم تقریبا ۱۵ ساله به تحریر در آورده باشه و آفرین بهش.

*باورت می‌شه منم درگیر این مورد شدم که با تنها کسی که از وبلاگم خبر داره چندتا عکس گرفتیم و حالا مشتاقانه منتظره پستش کنم تا نظر هم‌وبلاگیا رو بدونه. :دی 

پاسخ:
مرسی :) الان کنار منه و داره کامنتت رو میخونه از اونجایی که به عمه اش رفته، میگه: بگو بهتر از این هزارتا نوشتم کسی نیست کپیدام کنه. :)
*خب زود باش تو هم، خیلی وقت هم هست پست نذاشتی:*
۰۹ مهر ۹۸ ، ۲۱:۴۳ محمود بنائی

پس به جز شیطنت حرفهای دیگه ای هم برای گفتن داره این زهرا خانوم ما! :) خودش هم کنارت نشسته وقتی نظرات را میخونی یا نه؟ بیشتر از عمه میخوره  خواهر بزرگتر یا دوستش باشی! 

پاسخ:
شیطنت، ساز زدن، آواز خوندن، داستان هم مینویسه، آشپزی هم بلده حتی :)) شما با قسمت شیطنتش بیشتر آشنایی :)
فقط حین جواب دادن کامنت نیلی پیشم بود ولی خب بقیه اش رو هم میرسونم بهش :))
اینجوری بهتره، عمه میگه حس پیر شدن میکنم.
۱۰ مهر ۹۸ ، ۲۰:۴۶ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

خدا حفظش کنه:-)

تشویقش نکردی برای وبلاگ نوشتن؟

پاسخ:
مرسی :)
حورا حتی براش وبلاگ هم باز کردم ولی خب چون فاز مامانش نسبت به وبلاگ یه جوریه منصرف شدم وبلاگ رو تحویل خودش بدم. 
۱۱ مهر ۹۸ ، ۱۹:۴۳ بانوچـه ⠀

درود بر هلمای مهربان و برادرزاده‌ی خوش‌قلمش.

پاسخ:
مرسی بانوچه جانم ^__^

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">