نامه ای به آنشرلی
1398/12/19
آنه جان سلام...
حس میکنم حالت خوبه، بهتره بگم دوست دارم حالت خوب باشه، به یاد همه دلتنگی ها، لبخندها و گم شدنها در دنیای تو. میخوام یه تصویر ذهنی درمورد خودم برات ترسیم کنم، اینطوری هم خودم حس صمیمیت بیشتر میکنم و هم خوندن نامه ام برات احتمالا جالب باشه. پرحرفی هام شبیه خودته، شاید بیشترین شباهتمون تو خیالپردازی های شبانه باشه، راستی برعکس خودت من عاشق موهای قرمزت بودم، میدونی من هیچ وقت موهامو نمیبافتم بین خودمون بمونه اونروزایی که عاشقونه پای دیدنت مینشستم مدل موهام مصری کوتاه بود. گونه سمت چپ صورتم سه چهارتا کک و مک داره، اینو برا اولین بار فقط برا تو مینویسم، قدِ بلند و چشم های سبز تیله هم کافیه برای تصور کردنم. آنه جان من متعلق به سالهای دورم، تو همیشه با تمام دور بودنت بلد بودی چطوری خودت رو نزدیکمون کنی و تبدیل شی به یه رفیق خوب. رفیق جان حال اینروزهای ما زیاد خوب نیست، امیدوارم ناراحت نشی ولی همین نامه ای که برات مینویسم هم بهونه ایه برا لحظه ای حال خوب در این شرایط سخت. تو دختر قوی ای هستی، تکرار غریبانه روزهایت رو پایان دادی، از پس لحظه های مبهم کودکی و تنهایی معصومانه ات برآمدی و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآمدی، تو شکفتی و سبز شدی. پس از حرفم ناراحت نمیشی و برای من و جهانم شکفتنی سبز با گلهای صورتی زیبا آرزو میکنی، نمیخوام درگیر سختی هامون شی فقط درددل دوستانه بود. راستی حال گیلبرت چطوره؟! هنوز هم شوخ و جنتلمنه؟! همیشه دوست داشتم بدونم مادر شدی یا نه؟! چند روز پیش به بنفشه های امسالم سر زدم و لابه لای عطر و رنگ قشنگشون نفس کشیدم، دوست دارم مثل رقص های آروم تو و دیانا وسط گلها برقصم و موهامو بسپرم به دست باد، منم یه دیانا داشتم روزهای خوبی هم کنار هم ساختیم، حتی تاج های گل شبیه تاج های شما دوتا هم برا خودمون ساخته بودیم. اگه بگم بیشتر از چهار ساله صدای زنگ تلفنم آهنگیه که یادآور تو هست شاید برات خنده دار باشه، ولی بهتره بدونی تو یه دختر مشهور و محبوبی، حتی ماتیو مهربون و ماریلا منظم رو هم خیلی از آدمها تو دنیا میشناسن، یه آهنگ داری برا خود خودت و اگر بپرسی تلفن همراه چیه؟! باید بگم الان خیلی چیزها شبیه دنیا آروم تو نیست، تلفن همراه هم یه چیزی شبیه نامه است، از من میشنوی حرفای من رو بخون ولی دنبال کندوکاو در دنیای من نباش، هرچی باشه من از آینده برات نامه مینویسم. آنشرلی عزیزم در تصورات من دنیای تو، هایدی، جودی و حتی اون دختر تو مزرعه حنا رو میگم یکی هست، میخوام امیدوار باشم که نامه ام رو میخونی، لطفا اتوبوس سفرهای علمی شگفت انگیز و خانم معلم جذابش رو اگر دیدی سلام من رو بهشون برسون. آنه من یه پیراهن دارم وقتی میپوشم شبیه تو میشم، دارم فکر میکنم حتما تو محبوب ترین شخصیت زندگیم بودی که تا الان همراه منی.چقدر خوشحالم که خانم لوسی تو رو خلق کرد تا یکی از دوست های من باشی.
"دوست تو پری"
بازی وبلاگی (وبلاگ آقاگل)
دعوت میکنم از: "حاج مهدی"، "مستور"، "مریم"، "فیشنگار" و "واران".
دختری در مزرعه اسم اصلیش کتی بود ولی چطور شد ایرانی ها اسمش رو اون زمان عوض به هنا /حنا؟! کردند هنوز مشخص نیست :)) البته مشخصه ها در اصل ولی چرا از بین اون همه اسم حنا / هنا شد مشخص نیست :))
سلام هم به هلمای نازنین هم به آنه جان :*
اشکم دراومد با خوندن پستت :'((
هعی :(
++
ممنونم از دعوتت عزیزم 😘❤
ذوق کردم اسممو دیدم ^__^
ممنونم از پارتی بازیت ؛)
ایشالا که بتونم نامه مو بنویسم حتی در حد دو خط :)
بازم ممنونم 💙💙💙