"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

به صرف یک فنجان قهوه

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۱:۴۵ ق.ظ

خواهرانه هامون رو دوست دارم، گاه آروم و درگوشی، گاه با خنده هایی که گوش فلک رو کَر میکنه و گاه جدی و مهم. یه بار یکی از شما گفت: پری متوقع است، یک متوقع بالفطره، توقع داره همه مثل خودش خوب باشن. اینکه ایشون درست گفتن درش شکی نیست ولی واقعا خارج از شوخی، آدمها ذات متوقعی دارند، دیشب خواهرم با دلیل و برهان قوی، عقلی و احساسی ثابت میکرد که خیلی از اتفاقات اطرافمون اشتباهه، یا درمورد ضد ارزشهایی که خیلیها ارزش تلقی میکنند با عصبانیت حرف میزد. حس میکنم ما آدمها یه حصار سفت و بلند بالا کشیدیم دور عقایدمون و توقع داریم هیچکس از مرزهایی که ما تعیین کردیم تخطی نکنه و اینگونه یک دنیای دیکتاتوری رو درست کردیم، دنیایی که آدمهاش از هم دور و دورتر میشن. چقدر بهتره که بعضی وقتها کمی آسون بگیریم، ول کنیم، رها کنیم مثل اسم وبلاگ بانوچه "ول کن جهان رو قهوه ات یخ کرد".

موافقين ۹ مخالفين ۰ ۹۹/۰۳/۲۷

نظرات  (۱۱)

چه حس خوبی داشت عنوان وبلاگم رو توی پست مهربان‌ترین پری دنیا دیدم :)

واقعا آسون گرفتن واسه خودمون خیلی خوبه.

پاسخ:
ای جان ^__^
چه خوب که کامنت اول رو هم خودت نوشتی :)
واقعا :)
۲۷ خرداد ۹۹ ، ۱۵:۳۶ محمود بنائی

بهترین پری دنیا را خوب گفته. شما تنها کسی هستی که بعد از سه سال دوستی هنوز یکبار حتی سرسوزن بد نبوده! حالا خودت را نگیری یک وقت خانوم مهندس :)

پاسخ:
چقدر حس خوبه داشتن دوستای خوب :)
مرسی، خوشحالم که سه سال خوبی بوده تو دوستی.
آخه به من میاد خودم رو بگیرم؟! :))
ممنون😊

سلام و درود پری عزیز 

 

کاملن با حرفات درمورد (حصار و دیوار بلند و ....) هم عقیده ام خانوم 

 

شادی و سلامتیت آرزومه

پاسخ:
سلام جناب جانان عزیز :)

باعث خوشحالیه تاییدتون😊

ممنون، انشاءالله شما هم سلامت و سرحال باشید همیشه.

یه بار گفته بودم که ما گربۀ شرودینگریم. دوباره هم دوست دارم همین جمله رو بگم. بگم که ما گربۀ شرودینگریم. گیر کرده در یک اصل عدم قطعیت در تمام جوانب فکری و عملی زندگی. واقعیت اینه که با هیچ اطمینانی نمی‌تونی بگی کوچکترین تصمیم یا تفکرت دربارۀ زندگی، یک تفکر و تصمیم درسته. همون قدری که احتمال درست بودنش هست، همون قدر هم ممکنه اشتباه کرده باشی. واقعاً حس می‌کنم هیچ چهارچوب اطمینانی اطرافمون کشیده نشده.

 

پاسخ:
منم برا تاکید میگم: ما گربه شرودینگریم. 
واقعا هم همینطوره هیچ چهارچوب اطمینانی اطرافمون کشیده نشده، من خیلی وقتها به این مسئله فکر میکنم و تهش به این نتیجه میرسم که هیچ قانونی یا ثباتی یا هرچی که بخواد یک انتخاب واحد رو برا همه نشون بده وجود نداره، اصلا یه عالمه عوامل دخیله، هرکس زاویه نگاه مخصوص به خودش رو داره و ...

درسته ، منم خیلی جاها رها کردم بره ... 

راستش انقدر آدما سرشون شلوغ شده ... فکر میکنم خیلی ها خیلی چیزارو رها میکنند تا بده...

پاسخ:
اوهوم :)
البته شاید بهتره توجه کنیم چی رو و چطوری رها میکنیم.!

یه نویسنده میشناسم که خیلی کتاباش الهام بخشه و یه جمله ای رو میگه که واقعا باید روش فکر کرد.

جان اشتاین بک میگه :(( بالاخره یک نفر باید گردن سرنوشت را بشکند، اگر هر از کاهی یک نفر به سرنوشت دهن کجی نمی کرد، انسان هنوز روی شاخه های درختان زندگی میکرد...))

این هم به متن شما برمیگرده و میگه چرا باید همیشه از توقعات و انتظارات یک جامعه که برخی از اعتقاداتش ممکن است اشتباه باشد پیروی کرد؟؟

ممنون از وبلاگ خوبتون  :)

پاسخ:
نویسنده مشهوری هم هستن :)
آرهواقعا دقیقا همینه. مرسی مرسی :)
یا میشه اینطوری گفت بعضی وقتها هم بهتره کاری به کارشون نداشته باشیم.
ممنون از شما :)
۰۱ تیر ۹۹ ، ۱۴:۵۰ منتظر اتفاقات خوب (حورا)

فکر کنم زندگی کوتاه‌تر از اینه که به بحث‌های بی سر و ته بگذرونیم:-)

این مدل متوقع بودنت رو دوست دارم:-)

پاسخ:
موافقم باهات :)
وااووو چقدر خوووب ^__^
پاسخ:
(: 😊 :)

گاهی وقتا از خودم می‌پرسم واقعا حق با کیه؟ کی داره درست میگه؟ کی اشتباه؟ اصلا درست چیه؟

پاسخ:
مُخ آدمیزاد هنگ میکنه رسما :))

سلام وبلاگ خوبی داید، حس خوبی داره

پاسخ:
مرسی :)
خوشحالم دوست داشتین😊

آورد به اضطرارم اول به وجود 

جز حیرتم از حیات چیزی نفزود

رفتیم به اکراه و ندانیم چه بود

زین آمدن و بودن و رفتن مقصود

پاسخ:
پس سخت نگیریم :)
مرسی شعر خوبی بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">