من از جبهه گرفتن سر موضوعی یا رو کم کنی و ب کرسی نشوندن حرفی خوشم نمیاد شاید ی دوره ای از زندگی حتی اینطوری هم بودم ولی در حال حاضر حداقلش اینه ک سعی میکنم اینطوری نباشم چون حتی نظرای خودمم درمورد ی چیزی بعد فکر کردن یا تاثیر گذاری مطلبی شخصی میتونه تغییر پیدا کنه ب این معنی نیس ک من ثبات شخصیت ندارم فقط ب این معنیه ک همیشه دنبال بهتر شدنم ..... "اعتماد بنفس :)"
از لحاظ مذهبی تو ی محیط معمولی بزرگ شدم حجاب رو در حدی ک بنظرم مطلوبه شناختم تا قبل دانشگاه فقط چادر رو برا مسجد میدونستم ی دوره ای یکم رو این موضوع متمرکز شدم حتی درموردش مطالعاتی هم کردم ب این نتیجه رسیدم ک بهتره محدوده مکانهایی ک چادر سرم میکنم رو گسترده تر کنم حتی طوری ک اولین بازخورد خانوادمم همراه با تعجب بود تو عمرم ی چادر داشتم وقتی با بابام رفتیم ثبت نام دانشگاه پیاده شدنی چادرمو بیرون ک آوردم بابام متعجب نگام کرد و گف: میخای چادر سر کنی ؟؟ من: آره. بنظر همه با جثه من و نوع مانتوهام و البته نوع رفتار اجتماعیم نیازی نبود ولی خودم دوس داشتم از ی طرفم بابام میدونست جمع کردن چادر ساده واسم سخته و ب قول خودش بهم نمیاد قبل پیاده شدن منو برد بازار واسم چادر ملی خرید بعد سه سال از انتخابم راضیم الانم همه جا چادر سر نمیکنم ولی سعی میکنم حرمتها همیشه حفظ شه البته اکثر دوستام بدون چادرن حتی توی فامیل و آشناهامونم بین هم سن و سالام هیچ کدوم چادری نیستن ی جورایی اصن تو شهر ما جا افتاده نیس ک دخترای جوونم چادر سر کنن .....
+ مهم چادری بودن مانتویی بودن نیست مهم حفظ حرمتهاست مهم رعایت ارزشهاست مهم پاره نکردن حریمهای اخلاقی است مهم آگاه بودنه ..