"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

۱۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

آنچه گذشت.

شاید پشت پارک، مدرسه یا مهدکودکی هست که فوج فوج دختربچه از داخل پارک خود را به خیابان میرساندند، بعضی ها با مادرشان و بعضی ها تنها یا دست در دست یکدیگر. دخترک مثل همیشه عاشقانه با چشم دنبال بچه ای میگشت که یادآور کودکی خودش باشد، از همان فاصله دور میتوانست عاشق دخترکوچولویی شود که در یک حرکت مقنعه سفیدش را از روی سرش کَند، موهای خرماییش دل آدم را به رعشه درمیاورد، آرام آرام دکمه های مانتوی صورتی رنگش باز میشدند لابد زیر مانتو لباس گرمی پوشیده بود، چون اکثر دوستاش سویشرت به تن داشتند، نزدیکتر که شد چشم های تیله دخترک محو تماشای قهوه ایه دوست داشتنی چشم های همزاد کوچکش شد.

۶ نظر موافقين ۹ مخالفين ۰ ۰۹ آذر ۹۶ ، ۱۸:۰۰

هر سال شب تولد بابا به داداش ها با این مضمون پیام میدم: فردا تولد باباست، یادت نره تبریک بگی.

# مثل امشبمون.

۲۷ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۰۲:۰۲

همون لحظه زنگ زد و گفت: قول بده همین دختر 18_19 ساله بمونی.

حداقل سه بار تو تولدهام حضور داشته. 

اینکه یه وقت هایی دختر چهارده ساله ام و یه وقت هایی میتونم خانم سی و چند ساله بشم زیاد هم جذاب نیست، اونم برا من که تو لحظه زندگی میکنم.

۱۶ نظر موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۰۶ آذر ۹۶ ، ۲۳:۰۰

الان بیرونم، تا برسم خونه استرس خواهم کشید.


پ.ن: 18:38 دم در خونه، نون هم خریدم.

۱۷ نظر موافقين ۱۰ مخالفين ۰ ۰۴ آذر ۹۶ ، ۱۷:۴۵

بعد از چند روز خستگی خیلی چسبید، حتی به قرمز شدن نوک دماغ هم میارزید. دستات رو بچپونی تو جیب بارانی و خیابون رو در حد دویدن قدم بزنی و هی حواست باشه که کفشت رو آسفالت و موازییک های کنار خیابون سر نخوره.

+ بودن پریسا هم شد تکمیل کننده حس های خوبم.

بهش میگم:

من: نمیدونستم اینقدر دوستت دارم.

او: خلایق هر چه لایق، متاسفم برات یعنی ته دوست داشتنت منم؟؟ خیلی کج سلیقه ای.

جاده اهر-تبریز

۱۳ نظر موافقين ۹ مخالفين ۰ ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۱:۴۰