"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"سکوت من صدای تو"

هر چیزی که در ج س ت ن آنی آنی

"پری.ص"

کوچ کرده از بلاگفا :)
آغاز بیست و دومین فصل از زندگی ام :-)
الان شده بیست و سه :)
و الان شده بیست و چهار :)
الکی الکی شد بیست و پنج :)
شد بیست و شش، باورتون میشه؟! :)
99/05/05 ساعت 13:30 مهدی جان وارد زندگیم شد. (ازدواج تایم)
(در بیست و شش سال و پنج ماه و هشت روزگی)
یادم رفته بود بگم وارد بیست و هفت سالگی شدم. :)
28بهمن 1400 به جذابترین شکل ممکن 28 سالم شد.

"دل سرا پرده محبت اوست
دیده آیینه دار طلعت اوست
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هرکس به قدر همت اوست"

بايگاني
نويسندگان

دلم واسه سحرهای ماه رمضان تنگ شده، حتی اگه بعضی از روزهاش رو روزه نگیرم :)

الان: 4:12

اذان صبح

یه دل سیر همه رو دعا میکنم....

۱۲ نظر موافقين ۱۲ مخالفين ۰ ۲۸ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۴:۱۰

ترم های اول بود، زمانش دقیق یادم نیست، نشسته بودیم تو اتاق، گوشیش زنگ خورد، جواب داد، وسط مکالمه قطع شد.

گفت: تو بودی چیکار میکردی؟؟

من: چی رو؟؟

تعریف کرد: همکلاسیم بود زنگ زد، در مورد کلاس و کنسل کردنش حرف میزدیم، یهو قطع کرد، پیام داد که خواهرم اومد اتاق قطع کردم بعدا میحرفیم. حالا تو بودی ناراحت میشدی؟؟

من: نه، فقط بلاکش میکردم :)

.

.

.

سه روز نگذشته بود، یک آقا پسری بهم سلام داد و خودش رو معرفی کرد و گفت: چرا به فلانی گفتین من رو بلاک کنه :||

دلم میخواست سر دختره رو بکوبم دیوار :)

۲۸ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۰:۴۵

یه سوالی ذهنم رو درگیر کرده: چه چیز باعث میشه یکی که در حقتون بد بوده رو "ببخشین"؟؟ بد حالا به هر نحوی، مثلا: با حرف دلخورتون کرده، ضربه عمیق تر از حرف بهتون زده، دروغ گفته، دلتون رو شکسته، اذیتتون کرده هر چیزی.

اصلا تا حالا کسی رو از ته دل بخشیدین؟؟

۱۳ نظر موافقين ۵ مخالفين ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۰

دلم میخواد با یکی قهر کنم، نه اینکه قهر بمونما نه، آخه واقعا دلیلی برا قهر هم ندارم، شاید چون دلم میخواد بهونه ای باشه برا پرحرفی :)


+ چهارتا پست پیشنویس در عرض سه، چهار ساعت زیاده...


و ....

دلم یه آهنگ "سه بعدی" میخواد.

۱۶ نظر موافقين ۱۱ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۴۹

۱۵ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۰

من حتی باج هم میگیرم.....

از داداشم.

حتی تا جایی که میشه سرم رو خم میکنم و سشوار هم میکشم تا بلندتر و پرپشت تر نشون بده، در واقع کلک هم میزنم.


+"عید همگی مبارک"

۲۰ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۲۶
"بسم الله الرّحمن الرّحیم"
و اما بحث شیرینِ انتخابات, بله همونطوری که همه میدانیم جمعه هفته بعد هم از راه میرسد, رئیس جمهور هم انتخاب میشود و این فصل از داستان هم پایان مییابد تب و تاب الان هم در صندوقچه ها گذاشته میشود و تا چهار سال بعد درش قفل میشود. اینکه حق انتخاب یکی از حداقل حق هامون هست و باید حضور داشته باشیم, ازش استفاده کنیم به نظر من در آن شکی نیست, حتی با تمام بی توجهی هایی که بهمون میشود. من خودم بعنوان یکی از هفتاد میلیون ایرانی رضایت کامل ندارم البته که رضایت کامل سخت ایجاد میشود ولی انصافا رضایت نسبی هم در هاله ای از ابهامه(منظورم دو, چهار, هشت یا پنجاه سال اخیر نیست در هر دوره ای کم و کاستی هایی بوده), بگذریم حرفم سر چیز دیگری است, قرار نیست همه ما یک جور فکر کنیم, قرار نیست نگاه ها یکی و در یک زاویه باشد پس باید پذیرای نگرش ها و علایق متفاوت باشیم چه بسا که در سیاست این تنوع میتواند بصورت مشهود خودنمایی کند و خودش رو به رخ بکشد. متاسفانه بنظرم اکثریت هر چقدر هم ادعامون بشه باز دو فاکتور "جو گیری" و "انتقاد پذیر نبودن و غد بودن" فعالی در وجودمون داریم. 
1. جو گیری: در طول تاریخ این مورد همراه و یار همیشگی بوده و بعضا با یک حرکت به نام "در صحنه بودن" اشتباه گرفته میشود, بدون فکر کردن به عواقب مسئله و خشم لحظه ای یا حتی خوشی بیش از حد لحظه ای و صرفا در اثر تحت تاثیر قرار گرفتن مقطعی، یک اتفاق هایی را رقم میزنیم که وقتی با چشم باز نگاه میکنیم جز تاسف هیچی در دست نداریم.
2. انتقاد پذیر نبودنی که هیچ کدام قبولش نداریم و یحتمل چیزی است برا همسایه که اصلا دچارش نیستیم, این مورد را واضح تر و با مثال عینی میگم, در همین بیان اگر چرخی بزنیم به پست های سیاسی برمیخوریم تا اینجا مسئله مشکلی نیست خیلی هم خوب که وضعیت جامعه امون رو بررسی میکنیم اما نگاهی به قسمت نظرات که میندازیم به سه قسمت تقسیم شده: الف) موافق های به به و چه چه خوان. ب) محافظه کار ها یا ممتنه ها که اوصولا برخوردی نرمال باهاشون میشه. ج) مخالف ها. به قسمت سوم که میرسیم وضع دچار تغییر میشود و نهایتا هم صاحب پست و هم مخاطبی که نظر نوشته خود رو اصلح میداند, دیگری را به صورت قاطع بی منظق میداند و محکوم میکند حتی دیده شده زمینه ناراحتی بیش از حد همدیگه رو فراهم میکنن(البته که استثنا همیشه هست) در حالی که شاید در صورت سر کار آمدن هر شخصی به عنوان رئیس جمهور به حال هیچ کدام که نه حتی به حال جامعه هم فرقی نکند و تنها نتیجه حاصله مشکل و ناراحتی بین افراد باشد، البته که اگر به حال هر کدام فرقی هم بکند باز بنظرم توهین و زیر سوال بردن همدیگه ارزش ندارد.
ووووووووووووویییی چقد حرف زدم دیگه بیشتر از این میشه اضافه گویی، حالا به روم نیارین الانشم اضافه گویی شده :))
والسلام موفق و پیروز باشید و باشیم.

کتاب "جامعه شناسی خودمانی" به توصیه جناب آقاگل. لینک دانلود
آروم آروم میخونمش :)
۱۳ نظر موافقين ۳ مخالفين ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۴۲


"چند روزی هست وقت نکردم وبلاگ ها رو بخونم، ماشالا چقد هم ستاره پر نور دارم"

۱۴ نظر موافقين ۸ مخالفين ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۱:۳۲

هر سال اواسط اردیبهشت در مناطق عشایرنشین آذربایجان شرقی مسابقات اسب سواری برگزار میشه، امسال هم چندین کیلومتر رفتیم تا رسیدیم به محل مسابقه، صبح ساعت شش بر پا زدم و بار و بندیل رو جمع کردیم و زدیم به جاده. بیست و چهارمین دوره مسابقات بود، قبل از مسابقه اسب سواری مسابقات کشتی، دو میدانی، طناب کشی و تیر اندازی بر روی اسب یک بانو انجام شد، برادر جان بلیط جایگاه برامون گرفته بود قشنگ به محیط اشراف داشتیم، فقط طبق معمول کمی بی نظمی بود که اونم گویا همیشه هست. بعد تموم شدن برنامه هم رفتیم کوه :)

مسابقه آقایان

مسابقه بانوان

۹ نظر موافقين ۶ مخالفين ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۳۰
یک هفته بود "اجتهادی" نامی دنبالم میگشت، از بچه های کلاس شنیده بودم، تا اینکه بعد از تمام شدن کلاس چهره ناآشنایی بهم سلام داد و گفت: بچه ها گفتن جزوه شما کامله و حتی توضیحات اضافه هم نوشتین، میشه وقت بذارین یکم بهم یاد بدین و جزوه اتونو بدید کپی کنم؟؟ جزوه رو دادم کپی کنن ولی چون زمان فرجه ها رسیده بود بار و بندیلم رو جمع کرده بودم برم خونه و گفتم: ببخشید نمیشه.
منتظر موندم کپی کرد، آورد با لبخند گفت: دستت درد نکنه ولی واجب شد برم یه ذره بین بخرم جزوه رو بخونم. 
من: عذرخواهی میکنم، میبخشین منو؟؟
متعجب گفت: چرا؟؟
من: نمیدونستم قراره شما از جزوه ام کپی بگیرین وگرنه درشت و خوانا مینوشتم، اصلا نستعلیق چطوره باهاش دشواری ندارین؟؟

+ چند مورد واسه نوشتن دارم، حسش رو ندارم. حتی چند روز پیش یادم رفت چه موضوعی رو میخواستم بنویسم تا دو روز کلافه بودم. خاطره نویسی و روزمرگی نویسی خیلی راحت و بعضا مسخره (البته فقط نوشته های خودم برا خودم) است.
۹ نظر موافقين ۹ مخالفين ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۰۴